۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

اصول گرایی بر علیه اصول گرایی

به نظر نگارنده اصولن اصول گرایان و اصول گرایی، این پدیده دهه سوم انقلاب را می توان به سه دسته تقسیم نمود.
دسته اول اصول گرایان کهنه کار و متاخری هستند که عده ای از ایشان را می توان میان منتقدان دولت در مجلس یافت و عده ای میان طبقات زیرین حکومت ، علما، مراجع و دانشگاهیان قرار دارند . اصول گرایی برای این دسته تقریبن دست خوش تغییر نشده و بر همان نظرات قبلی شان هستند .درست یا نادرست کاری نداریم دست کم گذر زمان و تغییرات سیاسی و پستی بلندیهای دنیا، کمتر باعث عدول از اصول مورد نظر ایشان گردیده و پای بندی خود به اصول مورد نظرشان را حفظ نموده اند.
دسته دیگر رییس دولت و اعوان و انصار اویند که گونه تازه ای از اصول گرایی را بنیان نهاده اند .این اصول گرایان تازه پا، برایشان اصول چیزی است که از کانال رییس دولت عبور کرده و کیست که نداند مسئله ای که از کانال رییس دولت گذر کرده باشد، به طور حتم و یقین پیش از عبور از این دالان تنگ و تاریک، ابتدا از فیلتر یار دیرین و رییس دفتر همه کاره فعلی طی طریق نموده و سپس به دالان آقای رییس رسیده تا تجلی نماید. به طور مثال پیش از انتخابات برای آزادی دختران و پسران صحبت می شود و آزادی اندیشه و بیان و هنر و سینما و تاتر و این ها می شود اصول .پس از انتخابات مقابله با این ها می شود اصول و کسانی که در این خط قرار بگیرند اصول گرایند وگرنه دشمن. زمانی از حسنات و مکارم اخلاق نامزدان وزارت صحبت می شود و زمانی انگار با پیش دستی از استیضاح مجلس، جناب رییس ،برای حفظ اصول ،خود وزیران محبوب را برکنار می نماید.انگار اصول گرایی همچون دمای هوا دائمن در حال تغییر باشد، اصول مورد نظر ایشان لحظه به لحظه دست خوش تغییر و تحول قرار می گیرد.اصولن اصول گرایی برای ایشان ابزاری جهت ابراز عقیده و بر کرسی نشاندن رای خود و در نهایت بقای سیاسی است و بس.
و دسته آخر جماعت نان به نرخ روز خوری هستند که به هر طرف باد بوزد می گردند و اصول گرایی برایشان جایی است که پست و مقام و پول باشد . امروز این طرفی اند، چون پول این جاست دیروز آن طرفی بودند چون پول آن جا بود و فردا هرکجا که پول و مقام باشد همان طرفی خواهند بود. برای اینان اصول گرایی یعنی این .
لازم به ذکر است افرادی نظیر رییس کیهان و دارودسته اش در هیچ کدام این دسته ها جای نمی گیرند . چرا که تحولات زمان نشان داده حضرت ایشان اصولن هیچ گاه به هیچ اصولی گرایش نداشته اند.
این دوره در دعواهای سیاسی روز کشور شاهد مقابله افراد و شخصیت هایی هستیم که همگی داعیه اصول گرایی داشته و دیگری را به عدول از اصول متهم می نمایند. چرا که به لطف سیاست های سرکوب گرایانه نظام ، دیگر جایی برای ابراز نظر و عقیده جناح مقابل اصول گرایان باقی نمانده و همه ارکان نظام در تسخیر اصول گرایان است.
امروز در کشور شاهد پیدایش گونه تازه ای از جنگ سیاسی و تبادل قوا هستیم که در آن، هر طرف دعوا خود را اصول گرا و پرچم دار اصول گرایی می داند .
در این میان اما این اصول است که بی زبان مورد هجمه و ستم قرار گرفته و آرام آرام رنگ می بازد.

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

آزمون آزادی

یا حسین
روزهای تنهایی ات میان یاران فرا رسیده. روزهای آزمون یاران نا یاور تو. یاران دین ندار مومن نما که از دین، ریش و ردای خلافت و چکمه گزمکان لاقید دست نشان ده برایشان حجت است.
حسین جان نوبت توست که با خون خود نهال نوپای جدت را بارور سازی بسان پدرت علی. و کجایند آزادگان که تو را یاری نمایند.
حسین جان دنیای دون شیرینی بی وصفی دارد که در عقل سیاست ورزان نگنجد. این راه عاشقی می طلبد و جنون وصل یار که این در اندیشه نارس سلطه گران نمی گنجد.
یا حسین
امروز همچنان ندای غربت تو از پس دیوارهای تکیده کوفه مرزهای زمان و مکان را درنوردیده و به گوش می رسد. عجبا که گوش شنوایی نیست. هر کس با هر عمل دون و خارج از دین خود را یار و یاور تو می داند و مخالف خود را یزیدی می نامد. شناخت دیوار میان خیر و شر ساده نیست . چرا که حسین در میان ما نیست تا با توسل به دامان آسمانی اش در برابر یزیدیان سربرافرازیم . تو در میان ما نیستی تا خود را بیازماییم براستی در کدام سوی این میدان امتحان قرار داریم .
یا حسین
به نام تو و با مدد از دستان پر سخاوت عباس و به واسطه ظلم رفته به زهرا و سکوت علی و برای استواری دین جدت، ظالمانه ستم می رانند، دروغ می بافند و آن گونه که به صلاح شان باشد دین خدا را باز می آفرینند.
به ظاهر همه عزادار تواند در دل هر کس برای خوشامد دیگران و پرده پوشی اعمال سالانه دستار سیاهی بسته و سیاه جامه بر تن نموده است. آنان که آزار بیشتری رسانده اند انگار عزادار ترند. و چه مظلومیتی بالاتر از این که پس از این همه سال هنوز ندای آزادگی و حق طلبی تو برای اصلاح دین جدت به گوش می رسد و گوش شنوایی نیست.
در این میان اما هستند حر صفتانی آزاده که با قوه عقل و عشق، دل به دلدار سپرده و مجنون وار، بند گسسته ،برای آزادی و آزادگی ، حسین گونه سینه به شمشیر آخته سپاه یزید برداده و لبیک گو در پی یاری حسین مبارز می طلبند.

السلام علیک یا ابا عبدالله

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

سرانجام وزارت در دولت مهرورز

عادت کرده ایم به شنیدن اخبار غیر منتظره . اصلن انگار اگر هر روز خبری پیش بینی نشده و غیرمنتظره به گوشمان نرسد روزمان شب نمی شود. منوچهر متکی که به عنوان وزیر خارجه احمدی نژاد در دوران پس از انتخابات تلاش فراوانی برای رسمیت دادن به او در مجامع جهانی داشت دیروز به طور تحقیر آمیزی برکنار شد. بی شک این رفتار ریشه در کینه ای دیرین دارد و بدون دخالت و مشورت حضرت مشا ،اخذ چنین تصمیمی برای آقا محمود ممکن به نظر نمی رسد و رد پای حضرتش در پس این تصمیم نمایان است .
سرانجام پرسابقه ترین وزیر کابینه مهرورز جمهوری اسلامی بدین صورت توسط رییس آن رقم می خورد. براستی وقتی رییس دولت با وزیر کابینه اش این چنین رفتار می کند و با این وضع برکنارش می نماید، مردم عادی و معترضان تکلیف شان چیست؟این گونه رفتار آقای رییس البته مسبوق به سابقه است و حضرتش با همکاران پیشین این جناب وزیر نیز همین کرده بود. و انگار این سرانجام هر کسی است که در مقابل رییس دولت مهرورز قد علم نماید حتا به اندازه سرجنباندنی یا ابرو کشاندنی با شد چه رسد به اعتراض و انتقاد. در این میان تنها اشخاصی چون مرحوم کردان که تا آخرین لحظه حتا به بهای بر باد دادن دنیا و آخرت، دست از بیعت حضرتش نکشید و همچنان سرسپرده اش باقی ماند، در دل رییس دولت مهرورزی جای دارندو این موضوع را سرپرست تازه وزارت خانه بدون وزیر نیز باید بداند.
هیچ گاه یادم نمی رود در سالن نسبتن خالی سازمان ملل زمان سخن رانی رییس دولت که تنها هیات ایرانی در آن خودنمایی می کرد، همین آقای وزیر بخت برگشته با چه ذوق و شوق و به به چه چهی ،دلش غنج می رفت وبرای رییسش کف می زد و او را تشویق و تمجید می نمود و امروز مزد ش را گرفته است.
عجبا این دنیای دون که به هیچ کس وفا ندارد.
دیروز که خبر عزل آقای وزیر را می شنیدم پیش از آن خبری شنیده بودم که سالگرد دستگیری صدام را یادآور می ساخت. دیکتاتور خون آشامی که سال ها همچون زالو حتا خون یاران و مردم خودش را مکیده بود ، سرانجام مثل موش، در گودالی دستگیر شد. شگفتا که درس نمی گیریم از تاریخ .
انگار خاصیت مقام و فرمان روایی است که با نسل آدم این گونه می نماید . در این میان تنها آزادگان اند که شیرینی و حب مقام و جاه و جلال، از یاد خدا غافل شان نمی دارد و در هر مقام که باشند می دانند، شاید فردا دوران آن ها نیز به پایان رسد، همچون پیشینیان.

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

پیام رییس جمهور پیشین کشورمان به مناسبت تقارن روز دانشجو با اول ماه محرم به نقل از روزنامه اطلاعات

سيد محمد خاتمي:محرم،الهام بخش مبارزات ضد استعماري و ضد استبدادي ملت ايران بوده است

سيد محمد خاتمي به‌مناسبت گراميداشت روز دانشجو، با صدور پيامي كه در برنامه‌ي «اميد رساترين اعتراض» انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران پخش گرديد، گفت: رسالت بزرگ دانشجو چون گذشته عبارت است از بيداري و بيداري‌گري، و روشن‌بيني و روشنگري، و اميد براي آينده و تلاش براي جلوگيري از ضعف و فتور در حركتي كه به هر حال براي رسيدن به آرمان‌ها و اهدافش بايد هزينه‌هايي بپردازد و اين حركت به سوي آزادي معنوي و مادي است و نيز رسالت دانشجو عبارت است از سياست‌ورزي نه سياست‌زدگي و استقلال نه تحت تاثير جريان‌هاي خاصي كه از بيرون بخواهند روي دانشگاه و دانشجويان اثر بگذارند.

متن كامل اين پيام به شرح زير است

بسم الله الرحمن الرحيم

بازهم شانزده آذر ديگر و بازهم بزرگداشت واقعه مهم، نه فقط براي دانشگاه و دانشگاهيان كه براي ملت شريف و بزرگوار ايران، واقعه‌اي كه در تاريخ معاصر ما، نقش ممتازي داشته است و نشان‌دهنده پيشتازي و پيشگامي جامعه دانشگاهي ما در مسير بلندي كه ملت ما براي استقلال و آزادي و سربلندي داشته است و نيز امسال شانزده آذر مقارن است با اول محرم‌الحرام و هنگامي كه مردم بزرگوار ما ياد و خاطره عاشورا و حضرت امام حسين‌(ع) را گرامي مي‌دارند. اين تقارن مي‌تواند نماد پيوندي باشد كه ميان حركت آزادي‌خواهانه و استقلال‌طلبانه و سرفرازي‌طلب ملت ما با پيام عاشورا و قيام عاشورا دارد. ملت ما براي آزادي، براي استقلال، براي رهايي از مدار عقب‌ماندگي تلاش مي‌كند و براي اين تلاش خود هزينه‌هاي فراواني هم پرداخته است. بدون ترديد ملت ما از محرم درس‌‌هاي بزرگي آموخته است. بزرگترين درس، زنده نگه‌داشتن روح اميد براي حركت دوران‌ساز خويش است. يعني عاشورا به ما آموخت كه در سخت‌ترين شرايط و با وجود كمبود امكانات و بودن همه عوامل عليه يك جريان، مي‌توان با نشاط به آينده اميد داشت، اقدام و حركت كرد و ملت ما با همين الهام و درس‌آموزي از اين محرم بوده است كه در مبارزه خود با استبداد، با استعمار، با سركوبي و براي رسيدن به آزادي و حاكميت بر سرنوشت خود، بدون اينكه يأسي به خود راه بدهد و با وجود هزينه‌هاي فراوان راه را ادامه داده است و الحق كه اين ملت شايستگي‌هاي بزرگ خود را در مراحل و مقاطع مختلف تاريخ نشان داده است. از‌جمله در انقلاب مشروطيت، در نهضت مقاومت ملي و به‌خصوص در انقلاب بزرگ اسلامي حاصل كار و تلاش و حركت اين ملت و جنبش اين ملت به‌سوي سرافرازي و استقلال و آزادي بوده است و در همه اين لحظات راز و رمز پيروزي يعني شكيبايي و صبر را و مقاومت و پايداري را در جان خود افزايش داده است.

شانزده آذر حادثه بزرگي بود كه در سرماي استخوان‌سوز حاكميت استبداد و استيلاي جهان‌خواران رخ داد و مردم ما با پيشتازي دانشگاه ما و دانشجويان ما در مقابل كودتاي آمريكايي و انگليسي ايستادند و ابراز وجود كردند. كودتايي كه به‌دست عوامل آمريكا و انگليس، عليه دولت ملي دكتر مصدق رخ داد. و ملت ما اعتراض خود را به اين جرياني كه ايجاد شده بود نشان داد و دانشگاه و دانشگاهيان ما هم در اين امر پيشتاز بودند؛ خون 3 شهيد بزرگواري كه در 16 آذر به زمين ريخته شد آفتابي شد براي زندگي ملت ما و نشان داد كه جنبش دانشجويي با ملت ما و خواست‌هاي او همراه است بلكه در عرصه‌هاي حساس و تعيين كننده نقش پيشتازي را دارد و پرچم‌دار حركت كارهايي كه تا رسيدن به آزادي و استقلال و حاكميت بر سرنوشت خود آرام نگرفت حركتي كه تداوم يافت و در انقلاب كبير اسلامي تجلي ويژه‏اي داشت. جنبش دانشجويي ما زنده بود و زنده است و زنده خواهد ماند. رسالت بزرگ دانشجو چون گذشته عبارت است از بيداري و بيداري‌گري، و روشن‌بيني و روشنگري، و اميد براي آينده و تلاش براي جلوگيري از ضعف و فتور در حركتي كه به هر حال براي رسيدن به آرمان‌ها و اهدافش بايد هزينه‌هايي بپردازد و اين حركت به سوي آزادي معنوي و مادي است و نيز رسالت دانشجو عبارت است از سياست‌ورزي نه سياست‌زدگي و استقلال نه تحت تاثير جريان‌هاي خاصي كه از بيرون بخواهند روي دانشگاه و دانشجويان اثر بگذارند. امروز نيازهاي فراوان داريم كه از جمله مي‌توان مواردي را ذكر كرد

يك: پرهيز از يأس و نااميدي؛ به‌خصوص با درس گرفتن از عاشورا و تقويت نشاط براي حركت و درس گرفتن از قيام اباعبدالله‌(ع) كه در سخت‌ترين شرايط و با وجود كمترين امكانات مي‌توان به آينده نگريست و آرمان‌خواهي و آزادي‌خواهي و جهت حركت تكاملي را رها نكرد. چه عنوان خوبي براي اين نشست انتخاب شده است. اميد، رساترين اعتراض، كه اگر اميد بود آينده هم تعيين‌كننده خواهد بود، براي مردمي كه آرمان‌خواه هستند.

دوم: هوشياري در برابر توطئه‌هاي دروني و بيروني؛ كشور ما، ملت ما و انقلاب ما با مشكلات و توطئه‌هاي بزرگي روبه‌روست و در معرض آسيب‌هايي است. توطئه‌هايي كه براي نابودي حركت ملت ايران، براي سرنگوني نظامي كه برآمده از خواست و اراده مردم است، يعني جمهوري اسلامي و براي لطمه زدن به ايران، ايراني و منافع ايران. ما نمونه‌هاي آن را در جنگ 8ساله ديديم. در رواج امواج سهمگين تروريسم، در اين مملكت ديديم. در تحريم‌ها و فشارهاي سياسي و تبليغاتي عليه خودمان آزموديم و هم اكنون هم اين توطئه‌ها وجود دارد كه نمونه‌هاي آن ترورها و كشتارهايي است كه مسلما دست عوامل بيگانه را در آن نمي‌توان ناديده گرفت. از جمله طي يكي دو سال گذشته با هدف گرفتن شخصيت‌هاي علمي و استادان برجسته، در واقع تلاش مي‌كنند تا ملت را از بازوهاي توانمندي كه براي پيشرفت و عظمت و عزت و آزادي دارند محروم كنند. اين توطئه‌ها وجود داشته و وجود دارند و بيداري و روشن‌بيني حكم مي‌كند كه در مقابل اين توطئه‌ها هوشيار باشيم. از طرف ديگر در درون هم، ما شاهد بعضي روش‌هاي نادرست و سياست‌هاي غلط هستيم كه مي‌تواند لااقل در مسير توطئه‌هاي دشمن عليه مردم و كشورمان باشد. آن سياست‌ها و روش‌هايي كه مي‌كوشد چهره نظام را، آگاهانه يا ناآگاهانه زشت جلوه دهد و جمهوري اسلامي را، جمهوري‌اي كه با حقوق بشر، با ضوابط و معيارهاي انساني و اسلامي ناسازگار است و حتي قوانين مورد‌نظر و مورد تصويب خود را رعايت نمي‌كند، نشان دهد و با تبليغات وسيع اين چهره را زشت نشان دهند تا بتوانند ضربه نهايي خود را بر اين كشور وارد نمايند و همين رفتارها مي‌تواند بهانه به دست دشمناني بدهد كه اصل ملت ايران؛ اصل انقلاب و اصل نظام ما را نمي‌خواهند. بايد در مقابل همه توطئه‌ها، توطئه‌هاي دروني و بيروني هشيار بود و جنبش دانشجويي ما، دانشگاهيان ما، نسل فرهيخته ما، اولي و احق هستند براي داشتن اين هوشياري و نيز سرايت دادن اين هوشياري به ميان جامعه و آگاه كردن جامعه در همه جهات.

سوم: دانشگاه كانون بينش و دانش است و نقش بزرگي در انقلاب داشته است؛ شهداي بزرگ دانشجوي ما كم نيستند كه در جنگ تحميلي و در دفاع از تماميت ارضي و ارزش‌هاي انقلاب ما فداكاري كردند و در عرصه‌هاي ديگر، در مبارزه با ترفندهاي استعمار، در حركت‌ها و جرياناتي كه ضد آزادي و آباداني كشور بود، جنبش دانشجويي ما نقش داشته و نقش خواهد داشت. اين نشانه همان بينش درستي است كه در دانشگاه‌هاي ما وجود دارد و امروز هم بايد وجود داشته باشد؛ و امروز مهمترين وظيفه او برافراشته نگه‌داشتن پرچم آزادي‌خواهي، اخلاق‌مداري و پيشرفت‌جويي در جامعه است و نيز اهتمام به حقوق ملت و نيز دست آورد بزرگي كه انقلاب اسلامي ما داشته، يعني حاكميت انسان بر سرنوشت خود و لوازم آن، يعني آزادي‌هاي اساسي كه از جمله در قانون اساسي ما مشخص شده است و به خصوص نسل دانشگاهي ما بايد به همه قانون اساسي و بالاخص به فصل سوم قانون اساسي كه بيان كننده حقوق ملت است اهتمام بكند و آگاهي خود را بالا ببرد و اين آگاهي را در جامعه افزايش دهد.

و چهارمين نكته اينكه، انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران، اين با سابقه‌ترين جريان آزادي‌خواه و مؤمن و متعهدي كه در عين وفاداري به

آرمان هاي انقلاب و امام به چارچوب‌هاي اساسي نظام همواره از حقوق ملت دفاع كرده است و از فضاي امن و آزاد در جامعه دفاع كرده و خواستار فضايي شده است كه همگان بتوانند، همه كساني كه به قانون اساسي در عمل پايبند هستند حضور فعال داشته باشند و حقوق‌شان تامين بشود و به خصوص دانشگاه‌ها در فضاي باز و آزاد باشد. فشارهايي كه روي بسياري از اساتيد و دانشجويان مي‌آيد، درخور و در شأن دانشگاه نظام جمهوري اسلامي نيست و انجمن اسلامي دانشجويان در عين پاي‌بندي به دين، پاي‌بندي به ارزش‌هاي انقلاب، پاي‌بندي به چارچوب‌هاي نظام و قانون اساسي همواره تلاش كرده است كه با آرامش و اعتدال و منطق اين مسير را ادامه دهد و در واقع رسالت ادامه راه جنبش آزادي‌خواهانه و استقلال‌طلبانه و عزت‌مدارانه جنبش دانشجويي را ادامه دهد. انشاءالله در آينده هم ادامه خواهد داد. امروز نقش مهم روشنگري، ايجاد تفاهم، اصلاح‌طلبي، عدالت‌خواهي، آزادي‌جويي و... مسايلي است كه بر عهده همه دانشجويان به‌خصوص دانشجويان مسلماني است كه دلبسته به اين انقلاب و نظام هستند و از روش‌هايي كه مي‌توانند در درجه اول لطمه به خود نظام بزنند، ناراحت‌اند و انكار مي‌كنند. اميدوارم كه ما همواره شاهد پيشرفت و اعتلا باشيم و اميدوار باشيم كه آينده‌اي بهتر از امروز داشته باشيم و بتوانيم به آرمان‌هايي كه اماممان داشت، آرمان‌هايي كه در انقلاب ما بود، خواسته‌هايي كه ملت ما داشت و از جمله در قانون اساسي ما منعكس هست برسيم و با ياري خداوند مي‌رسيم‌.

بايد اميدوار بود، بايد تلاش كرد و از دادن هزينه‌ها نهراسيد و البته همواره روشي كه عرضه شده است و روشي كه دانشجويان ما به آن پاي‌بند هستند و اصلاحات ما به آن پايبند است؛ پيروي از روش‌هاي مدني و پرهيز از خشونت و نفي خشونت از طرف هركس كه مي‌خواهد باشد. چه از طرف كساني كه قدرت را در دست دارند و چه از طرف كساني كه به هر حال ممكن است مسايل و اعتراضاتي داشته باشند. راه ما راه آرام جنبش مدنيست و پاي‌بندي به معيارها و موازيني كه ملت ما داشته است و از جمله در انقلاب بزرگش تجلي داشته است. اميدوارم كه شاهد موفقيت همه اقشار جامعه در همه عرصه‌ها باشيم و آينده درخشان ملت را همگي مورد توجه قرار دهيم و با اميد به آن سو حركت كنيم. پيروز و شاد و سرافراز باشيد.


تاريخ خبر: چهارشنبه 17آذر 1389 -2 محرم 1432 -8 دسامبر 2010 - شماره 24916

۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

زیر گنبد کبود

خداوند در قرآن کریم فرموده است :
الم یعلم بان الله یری - آیا نمی دانند که خدا آن ها را می بیند؟
بعضی وقت ها زیر گنبد کبود ،انجام وظیفه و وجدان کاری باعث می شود یک پلیس جوان در خارج از وقت اداری و
با لباس شخصی،آن هم در بلاد کفر - که می گویند اگر کسی کنار خیابان بیافتد هیچ کس به او کاری ندارد و همسایه از حال همسایه بی خبر است - جان خود را به خطر بیاندازد و انسانی را از زیر قطار ماندن نجات دهد و از روی ریل های مترو به در برد.
بعضی وقت ها اما همان انجام وظیفه و وجدان کاری در جای دیگری زیر همین آسمان خدا باعث می شود تا پلیسی حین انجام وظیفه و با لباس پلیس و با ماشین پلیس برای آن چه انجام وظیفه نامیده اند،از روی مردم خیابان عبور کند .
در جای دیگری زیر همین گنبد کبود پلیس هایی با لباس پلیس و در زمان خدمت و برای عمل به وظیفه و اطاعت از مافوق شاهد جان کندن انسانی گناه کار یا بی گناه کف خیابان و جلوی چشمان شان باقی می مانند و به درخواست ضارب هیچ کار برای نجات جان مضروب نمی نمایند تا جان به جان آفرین تسلیم کند.
حتا اگر صدا و سیمای اصولی و ارزشی ما پلیس جوان را ، شهروند جوان بنامد، وآن ماشین پلیس را مسروقه بداند و آن یکی پلیس ها را مامور معذور شمارد، از قدیم گفته اند و ما هم برای بچه هامان می گوییم یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کی نبود و خدا بهترین شاهد بر اعمال همه ی ماست.

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

امنیت سیاسی، سیاست امنیتی

روزهای اخیر وقوع چند حادثه در سطح شهر خاطر همه را مکدر نمود و از همه بدتر برخورد مشابه مسئولان در مواقع این چنینی در این سال هاست که دل انسان را به درد می آورد به گونه ای که هر کس منتظر حادثه و واقعه ای دیگر است.
همچون اتفاقات مشابه دیگری که در گذشته نزدیک رخ داد این بار هم بلافاصله پس از اعلام خبر ترور، مقامات سیاسی و امنیتی با هوش سرشار و علم پربار، دست دشمن همیشگی را بر ملا ساختند و پرده از راز یک جنایت دیگر برداشتند. باشد که دشمن زبون حساب کار خود را بنماید و دست از این اعمال ددمنشانه بردارد.
سوال همیشگی و نکته بی جواب این است که سیستم اطلاعاتی و امنیتی پر قدرت ما که حالا دستگاه های سیاسی و نظامی هم به آن افزوده شده چگونه قادر است در همان لحظات ابتدای هر رخداد، عامل آن را شناسایی نماید و ریشه اش را بشناسد اما کمتر توانسته شخصی را دراین باره دستگیر نموده و به دستگاه قضایی معرفی نماید تا به سزای عملش برسد.
و سوال دیگر اینکه با این همه اطلاعات و اقتدار این سیستم چگونه افرادی دست نشانده دشمن در روز روشن می توانند با خود یک چنین ادوات تروریستی حمل نمایند و پس از انجام کارشان هم بگریزند و کسی جلودارشان نباشد.مگر می شود یک چنین اقداماتی بدون برنامه ریزی از پیش تعیین شده صورت بگیرد و این دستگاه ها از آن بی اطلاع باشند .
سوال دیگر این است که وقتی گفته می شود این ها جنایات سریالی است و توسط دشمن برنامه ریزی شده و به این شکل اجرا می شود و برای جلوگیری از پیشرفت و دستیابی به دانش هسته ای صورت می گیرد، چرا در فاصله بین ترور پیشین تا ترور اخیر اقدام درخوری برای مقابله با تکرار آن صورت نگرفته است.
رخدادهای اینچنینی دل هر شخص شنونده را آزرده می سازد و بهداشت روانی اجتماع را به مخاطره می اندازد. خواه مثل حادثه میدان کاج باشد که پلیس مدعی فرماندهی آن است و خواه ترور شخصیت ها که به تعبیر یکی از شخصیت ها به سریالی بودن آن،بیش از پیش یادآور قتل های زنجیره ای می گردد.
انشااله روزی برسد که خون هیچ بی گناهی به هیچ دلیلی پای مال نگردد و هر شخص حقیقی و حقوقی در قبال مسئولیتش پاسخ گو باشد.

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

مقابله با آلودگی هوا به روش نوین

طبق معمول صبح زود برای ورزش صبح گاهی رفتم ورزش گاه . دیدم عده ای از دوستان پشت در ورزش گاه ایستاده اند . تعجب کردم تا به حال ندیده بودم در ورزش گاه این موقع بسته باشد. جلوتر که رفتم متوجه بحث شان شدم . نگهبان می گفت دستور سازمان تربت بدنی است که به خاطر آلودگی هوا ورزش گاهها بسته باشد و از ورود ورزش کاران جلوگیری شود. راستش اول کمی ناراحت شدم اما زود خودم را کنترل کردم و وقتی دریافتم فایده ای ندارد و این در باز نخواهد شد دست از پا درازتر بازگشتم خانه.
مسئله آلودگی هوا از همان دست گرفتاری هایی است که در هر کشور ابتدا حکومت مسئول کنترل آن است و سپس مردم درست مثل کنترل جمعیت. هر چه فکر کردم ورزش کردن یا نکردن عده ای در صبح گاهان چه ارتباطی می تواند با آلودگی هوا داشته باشد و یا کمکی به رفع آن نماید و یا از بیماری جلوگیری نماید پاسخی درنیافتم. اما در هر حال مثل بسیار چیزها که این روزها می بینیم و سرمی جنبانیم و دم برنمی زنیم باید بپذیریم و دم برنزنیم که این خواست خسروان است.
سال هاست گوشمان پر شده از خطر آلودگی هوا که پایتخت را تهدید می کندو مسئولان تنها به نصیحت مردم در بیرون نیاوردن ماشین هاشان و اجرای طرح های ترافیک بسنده کردنداما آیا براستی چاره این مشکل این هاست. همه روزه صبح های زود کافی است به خیابان بیایید و ماشین های حمل و نقل عمومی از قبیل سرویس اداره ها ،اتوبوس های شرکت واحد و مینی بوس های خطی را ببینید که چگونه هوای شهر را دودباران می کنند و در این میان چه فایده که دیگر مردم خودروهای شخصی شان را بیرون بیاورند یا نیاورند.
چند سال است دولت با شهرداری بر سر تامین بودجه مصوب نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی اختلاف دارد و به جای آن هر از چند گاهی با تعطیل نمودن پایتخت به این بهانه با این مشکل مقابله می نماید.
کسی چه می داند شاید این مشکل هم همچون مسئله کنترل جمعیت که به تازگی معلوم شد آن گونه که دیگران می پنداشتند نبود و برنامه تازه دولت در کنترل جمعیت با برنامه ریزی در ازدیاد جمعیت مقارن گشت، برای کنترل آلودگی هوا نیز راه حل های تازه ای مکشوف گردیده و ما بی خبرانیم که از جمله آن مقابله با ورزش صبح گاهی است.

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

قسمت هایی از دعای عرفه امام حسین (ع) به قلم دکتر علی شریعتی

هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی .

هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.

هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.

و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.

و اینها همه چیست؟

جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!

من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟

خدایا!الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتها ی آشکار توست.

خدایا!من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.

من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.



خدایا!

من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.

و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.

در قضایت خیرم را بخواه.

و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.

آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.

و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

پروردگار من!

من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.

و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.



خدایا!

به که واگذارم می کنی؟

به سوی که می فرستی ام؟

به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.

یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟

یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟

من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.

ای توشه و توان سختی هایم!

ای همدم تنهایی هایم!

ای فریاد رس غم وغصه هایم!

ای ولی نعمت هایم!

ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!

ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!

ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!

ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!

تو پناهگاه منی!

تو کهف منی!

تو مامن منی!

وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...........

اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.

و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.

ای زنده!

ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.



ای آنکه :

با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.

و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.



ای آنکه:

در بیماری خواندمش و شفایم داد.

در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.

در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.

در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.

در فقر خواستمش و غنایم بخشید.

من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.

من آنم که به بدی همت گماشتم.

من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.

من آنم که غفلت کردم.

من آنم که پیمان بستم و شکستم.

من آنم که بد عهدی کردم .....

و ... اکنون باز گشته ام.

باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.

پس تو در گذر ای خدای من!

ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.



ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارها ی خوب توفیق می دهد.

معبود من!

اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.

آقای من!

بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.

نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم.

نه ریسمانی که بدان بیاویزم.

و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.

چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است ؟!

انکار؟!

چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟



خدای من!

خواندمت پاسخم گفتی.

از تو خواستم عطایم کردی.

به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.

به تو تکیه کردم نجاتم دادی.

به تو پناه آوردم کفایتم کردی.



خدایا!

از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.

از آستان مهرت نومیدمان مساز.

آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.

از درگاه خویشت ما را مران.

ای خدای مهربان!

بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.

و جسم و دینم را سلامت بدار.

و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.

و از آتش جهنم رهایم ساز.



خدای من!

اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی , محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.

و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.

یا رب! یا رب! یا رب!



خدای من!

این منم و پستی و فرو مایگی ام.

و این تویی با بزرگی و کرامتت.

از من این می سزد و از تو آن

" چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."



خدای من!

تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!

تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.



خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.

تو که اینقدر دلسوز منی!

خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟

تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟

تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.

کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.

بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.

و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.



خدای من!

مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.



خدای من!

چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!

چگونه سستی بگیرم ,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!

ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.

یا رب! یا رب! یا رب!

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

دروغ گو دشمن خداست

مدیر مدرسه پشت میکروفن فریاد می زد مرگ بر امریکا و هر بار با گفتن این جمله دستانش را مشت کرده و به بالا حرکت می داد . با این کار انگار می خواست دانش آموزان را وادارد تا با شور و هیجان بیشتری شعار دهند. یکی از بچه ها اما دست به سینه ایستاده بود و زیر لب به جای این که بگوید مرگ بر امریکا می گفت درود بر امریکا.
کنار دستی اش که شنیده بود بهش گفت بیشعورچرا میگی درود بر امریکا؟
دانش آموز اول جواب داد:آخه من عموم تو امریکا زندگی میکنه واسه همین دوس ندارم بگم مرگ بر امریکا.
دانش آموز دوم گفت : خنگ خدا این مرگ بر امریکا که به مردم امریکا نیس ، بابام میگه منظور اون اوبامای بی پدرمادره که دشمن ماس.
اولی جواب داد: به هر حال نمی خام بگم من همون اوباما رو هم دوس دارم چون به مردمش دروغ نمیگه و رویش را که برگرداند گفت بابام گفته.
دومی چیزی نگفت.
اولی گفت تازه همین آقا مدیر ده بار تا حالا گفته زنگ ورزش میزاره ما فوتبال بازی کنیم همش
میگه هفته دیگه.
دانش آموز دوم گفت مامانم میگه دروغگو دشمن خداس
آقا مدیر از بچه ها خواست صلوات بفرستند و مرتب و منظم و به صف بروند سر کلاس ها .

۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

حریم عشق

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

وقتی کوروش بسیجی می شود که مجلس دیگر در راس امور نیست

در پنج سال گذشته همه روزه شاهد سخنان تازه و موضع گیری های شگرف از جانب شخص اول دولتی بوده ایم که امروز مدعی است قوای دیگر باید با او هماهنگ باشند. یعنی شرط اصول گرا بودن این است که همه با ایشان و نظرات ایشان موافق باشند و هر که حرف و نظر دیگری داشت یا قانونی را متذکر شد که بر خلاف ایده وی بود، از اصول خارج شده ، فلذا دیگر اصول گرا نیست.
هر چه پیش تر می رویم برای برخی از هواداران ایشان، بیشتر مسایل روشن می گردد و متوجه روحیه فردگرایانه وی می شوند. هوادارانی که از دل سوخته گان نظام بودند ودر پی احقاق حقوق مستضعفان از او طرفداری می کردند ،حالا آهسته آهسته متوجه مواضع غیر اصولی دولت در پنج سال گذشته می شوند. مواضعی که بیشتر باعث ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی برای سرگرم نمودن مردم و دور نمودن ایشان از نظارت بر اداره کشور بوده است. همین امر هر روزه از تعداد دوست داران دولت و رییس دولت می کاهد.
وقتی در سال روز به توپ بسته شدن مجلس توسط شاه نالایق قجری ،شاهد تهدید به توپ بستن مجلس شورای اسلامی توسط هواداران رییس دولت بودیم و کسی اقدام مناسبی ننمود و مهاجمان را سر جای خود ننشاند ، آقایان نماینده و رییس محترم مجلس باید چنین روزی را می دیدند که از زبان رییس دولتی که در پیشگاه قرآن کریم و در حضور نمایندگان مجلس سوگند پاسداری از قانون اساسی یاد نموده ، خود را در راس امور کشور بداند.
رییس دولت پیش از این بارها در مسایل مختلف نشان داده در ایستادگی بر سر رای و نظر خود از هیچ مقام و جایگاهی حاضر به حرف شنوی نیست . توصیه رهبری در عزل معاون اول انتصابی اش که کارساز نگردید و باعث شد ایشان به صورت کتبی و رسانه ای فرمان عزل وی را صادر فرمایند نمونه بارز این روحیه رییس دولت است. پس از آن هم بارها و بارها با اعمال بر خلاف قانون ، خود را فراتر از قانون و جایگاه قانون گذاری دانسته و مجلس را زیر سوال قرار داده است. بارها و بارها شاهد نصایح روحانیت و مراجع عالی قدر بوده ایم و ایشان هر چه را بر مذاق خوش آمده و موافق با نظرش بوده پذیرفته و درست برشمرده است.
نگارنده می انگارد فشار مشکلات و نابسامانی های روزافزون اداره کشور، که باید اذعان داشت از ابتدا بالاتراز توان مدیریتی ایشان بوده است، باعث گردیده کمی از یاد خدا غافل شده و فراموش کند این مقام و منصب موقتی است و دیری نمی پاید که باید پاستور را ترک گوید و پاسخ گوی فرصت های از دست رفته باشد. اگر در آن زمان سودای ریاست بر مجلس بر سر ایشان بپرورد و خود را برای نخستین بار درجایگاه نمایندگی مجلس بیازماید، شاید دوباره شاهد بر راس امور بودن مجلس باشیم .
پناه بر خدا از شر شیطان رجیم و نادان زعیم

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

پس از زندگی

در زندگی به گونه ای با دیگران معاشرت کنید تا پس از مرگ بر شما بگریند.
این کلام گهربار امیرالمومنین (ع) را باید با زر نوشت و بر سر در و دیوار شهر آویخت . جایی که برای همگان قابل دیدن باشد حتا آنان که قد کوتاه تری دارند.
در این میان برخی افراد امکانی برایشان فراهم می گردد تا پیش از سفر آخرت به گونه ای برخورد دیگران را پس از مرگشان ملاحظه نمایند و خوشا به حال ایشان که از فرصت دارندگان بشمار می آیند.
خدای تعالی تنها برای برخی بندگانش امتیازات ویژه ای در نظر می گیرد و فرصت های تازه ای به ایشان عطا می فرماید و این از همان امتیازات است، باشد تا رستگار گردند

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

بیماری

در گذشته شخصی را می شناختم که از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد. البته خودش که نمی دانست بیمار است و رنجور این ما اطرافیان بودیم که شاهد پیشرفت وضعیت بحرانی روحی اش بودیم.بنده خدا هر زمان نظریه ای می داد و در باب مسئله ای تازه رهنمودمان می ساخت. آن آخری ها خودش را به ریاست جمهوری برگزیده بود! یعنی فکر می کرد رییس جمهور شده و از این منظر برای خود اختیاراتی در نظر گرفته بود.
به نظرم رسید این که یک بیمار اسکیزوفرن خود را رییس جمهور بخواند زیاد مهم نیست و می توان از آن به سادگی گذر کرد اما اگر یک رییس جمهور دچار این بیماری باشد فقط خدا می داند چه بر سر ملت خواهد آمد.
احتمالن برای آن ملت باید ندای همگی از خداییم و بسوی او بازمی گردیم سرداد.

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

یا علی

یا علی
با آن که ندای حق پرستی ات ، عمق چاه و دیوارهای کوفه را درنوردید و تا عرش اعلا ره حقیقت پیمود ، هنوز اما گوش هایی یافت می شود ناآشنا ، نامانوس و غریبه با
طریقت حق جویا نه ات.
یتیمکان کوفه میان نخلستان پی پیرمردی نوازش گر ، سرانجام ره به خانه ات می یابند
هیهات از زمانه ،قرآن مجسم بر سر محراب فرق شکافته و زرد روی افتاده در بستر ،در اندیشه روزی ضارب.
مرغکان اما می خواهند بی صدا سر به تیغ سپرده و خون چکان در فراق حقیقت ندا دهند
چه سود که ملجم نشانان امروز همچنان در پی ذبح علی اند
و کوفیان در جستجوی علی تا ابد حیران .

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

اختیار و اجبار

انسان موجودی است دارای اختیار اما به اجبار.
یعنی اختیار او از سر اجبار است.
در این میان اما در اجبار و اختیار میان ظالم و مظلوم می توان تفاوتی یافت.
و آن اختیار ظالم در ظلم و اجبار از سر اختیار مظلوم است.
همچنان اما عده ای معتقدند انسان در هر حال مختار است .

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

مشکلات

الحمد الله یکی دگر از مشکلات اساسی ملت و احتمالن یکی مانده به آخرین آن ها که بسیار بار سنگینی را بر دوش ایشان نهاده بود به همت مضاعف مدیران سیاسی و البته اینبار سیاسی و فرهنگی کشور برطرف گردید و خیال همگان را آسوده ساخت.
و آن همانا مشکل باز نبودن سینماها در شب های ماه مبارک بود که خدا را شکر امسال حل شدو دیگر مشکلی نداریم .
فقط مانده همان مشکل فرستادن مردم به فضا که آن هم به زودی با تلاش دیگر مدیران میسور می گردد.

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

نادان های لجوج ، لجوجان نادان

لجاجت از رفتارهای ناهنجار ما آدم هاست که با نادانی رابطه مستقیم دارد و از این رو در بعضی افراد بصورت بیماری لاعلاج بروز می دهد. بدین صورت که با بروز این خصوصیت در افراد خرد ،اندیشه و دانایی رنگ می بازد. بیماری بی علاج هم از این بابت که هر انسان مریض طی فرآیند درمان در هر بیماری ابتدا باید بیماری خویش را بپذیرد . یعنی باید قبول نماید که او مبتلا به آن مرض مربوطه بوده و برای درمان تصمیم بگیرد و اقدامات لازم را به کار بندد تا انشااله شفا یابد.
در این بیماری نوظهور انسان عصر حاضر اما از دلایل غیر درمان بودن آن این است که فرد بیمار هرگز حاضر به درک و پذیرش بیماری خود نیست .که این نیز از سر لجاجت و تاکید بر بیماری صورت می گیرد. بی شک افرادی که به این صفت یا بیماری دچار باشند می توانند برای دیگران موجب آزار و ناامنی باشند. چرا که با تکیه و تاکید بر مواضع نادرست و بی پایه در هر موضوع و لجاجت های بی اساس از سر نابخردی خویش ، اعمال و رفتار دیگران را تحت الشعاع بیماری و رفتار نادرست خود قرار می دهند.
حال در نظر آورید کسانی که به این وضع دچار باشند هر چه قدر از نظر مقام و جایگاه اجتماعی یا احتمالن سیاسی دارای مرتبه ی بالاتری باشند میزان ضرر و زیان وارد آمده از طرف ایشان به مردم بیشتر شده و گستره پهناور تری را در بر می گیرد. تا بدان جا که در بعضی مواقع می تواند تمام گذشته ، حال و آینده یک ملت را زیر سوال برد و موجبات تمسخر جهانیان را فراهم آورد.
اگر ژرف بنگریم رابطه ی نزدیک و ناگسستنی میان نادانی و لجاجت می یابیم. این دو صفت مانند دو روح در یک پیکرجدایی ناپذیرند. می توان گفت هر نادانی لج باز است چون بر نادانی خود پای می فشارد و اگر میانه ای با اندیشه، بیابد دیگر نادان نیست و گرفتار لجاجت نخواهد بود. از طرف دیگرهم می توان گفت هر لج بازی نادان است که بدون هیچ مبنای علمی بر حرف و موضع خود، علی رغم نظر و پذیرش افکار عمومی و عقلای قوم، پای می فشارد و حاضر نیست بیاندیشد که اگر چنین کند دیگر لج باز نخواهد بود.
به یاد آورید سرگذشت تمام مستبدان و حاکمان خودکامه در تمام طول تاریخ ، در گذشته و حال از همین رفتار ساده اما در خور تامل پدیدار گشته است.
زورگویانی که با بی عقلی سرنوشت ملت هایشان را دست خوش تغییر نمودند و از نوع آن ها در دوران حاضر کم نیستند. جنگ ها، کشت و کشتارهای داخلی و خارجی ، نسل کشی ها، زندان و تبعید و شکنجه ها و در آخر بروز و ظهور حکومت های زر و زور و تزویر و صاحبان قدرت های استبدادی و دیکتاتوریبه همین ترتیب بوجود آمده اند.
باید به خدا پناه برد از شر لجوجان و نادان ها ، از شر لجوجان نادان و نادان های لجوج

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

ماه خدا و فرصت های نو

ماه شعبان و فرصت های آن رو به اتمام است و ماه خدا بی قرار حلول. بهار قرآن ، ماه خدا ، ماه خود خدا. اما مگر باقی ماه ها و روزها از آن کیست که این یکی از خود خدات. کسی می گفت خدا همه ی روزها و ماه ها را با این که از خود او است به نام بندگانش کرد تا این ماه عظمت خود را داشته باشد. پاسخی برای آنان که در این زمانه هنوز کوس بی خدایی سر می دهند با این که در اعماق وجدان خفته شان وجودش را باور دارند و از سر لجاجت باز انکارش می کنند.
به نظر من انکار خدا تنها به آوردن دلیل و مدرک علمی برای اثبات تصادفی بودن دنیا و زندگی بدون معاد نیست. این تنها یک وجه از انکار ذات باری تعالی است که باورمندان به این نظر خود را دگر اندیش دانسته و ما آن ها را کافر می دانیم.
وجه دیگر در میان دین ران و دین مدارانی است که ظاهری خدای باور اما باطنی غیر خدایی دارند. به راحتی دروغ می گویند ، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام دانسته و از هیچ ظلم و ستم برا ی رسیدن به هدف های دنیایی خود دریغ نمی ورزند.

باید سلام کرد بر ماه خدا و پناه به خدا برد از شر دین مداران بی دین و
از خدا بخواهیم ما را از این قوم قرار ندهد.
از خدا بخواهیم توان بهره مندی از فرصت های این ماه را بیابیم.
حال که میهمان خداییم فرصت را غنیمت دانیم .
دم غنیمت شمر ای دوست

مرداد ، ماه پر هیاهو

سال روز مشروطه گذشت و نزدیک سال روز کودتای ننگین بیست و هشت مرداد هستیم.به فاصله دو هفته و پس از چهل و هفت سال دو رخداد تاریخی و سرنوشت ساز در دوران معاصر کشورمان واقع می گردد. و امروز پس از یکصد و چهار سال که از مشروطه و پنجاه و هفت سال که از کودتای ی ننگین امریکا می گذرد ،هنوز ملت ایران به دنبال اجرای قانون اساسی است.
رییس دولت از صدور مصوبات مجلس خودداری می ورزد ، رییس مجلس در زمان مقرر وطبق قانون آن ها را ابلاغ می نماید،رییس بانک مرکزی از عدم اجرای آن سخن می گوید. صحبت های دور از شان رییس دولت صدای رییس قوه قضا را در می آورد و حرف های ایشان را غیر فاخر (سخیف) می خواند.باید از ایشان پرسید چرا تا پای منافع ارگان تحت امرتان به میان آمد اعلام موضع فرمودید و تا به حال در برابر این گونه رفتارهای ایشان سکوت اختیار نموده بودید؟
جالب تر این که پس از جناب رییس جمهور نوبت به به معاون اول شان رسیده و ایشان قصد ربودن گوی سبقت در بکار بردن ادبیات این چنینی از حضرتشان را دارند.
رییس دفتر رییس دولت حالا دیگر صدای همگان را در آورده با (حرف های خزعبل گونه) اش به قول نماینده معترض و اصول گرای مجلس و کسی اما توان مقابله با او ندارد. در گذشته دیدیم رییس دولت حتا در برابر دستور رهبری در مورد این شخص کوتاه نیامد.
در میان این دو رویداد تاریخی روزی برای پاس داشت خبرنگار و خبرنگاری در جای خود نیکوست. خبرنگاری که آهسته آهسته تعریفی تازه می یابد و این روزها زیاد در باره اش می شنویم. رییس دولت در حالی این حرفه را مقدس می خواند که بسیاری از روزنامه نگاران در بند بوده و بسیار روزنامه ها تعطیل گشته اند. ایشان اما با اقتدار بر موضع خود پای می فشارد و آزادی مطبوعات را در کشور بی نظیر می داند. و در زندان عده ای از جوانان این کشور به اعتراض وضع موجودشان چند روزی را در اعتصاب به سر بردند در حالی که گفته می شود در این کشور هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد.
یکی از سران انصار حزب اله در سیمای جمهوری اسلامی با اعتراف به وجود لباس شخصی ها و حمله آن ها به کوی دانشگاه و مردم بی دفاع ، آن ها را تشکلی نوظهور و شبه حزب اله نامید. همان ها که قصد به توپ بستن مجلس را داشتند در سال روز آن رخداد تاریخی در دوران مشروطه. همان ها که در چهارده خرداد دیدیم چه کردند ، همان ها که روز عاشورا مردم عزادار را به خاک و خون کشیدند .و شاید همان ها که از ادبیات رییس دولت حمایت می کنند و آن را می پسندند و خود این گونه سخن می گویند.
و دفاع آن آقای نویسنده نوظهور از ادبیات رییس دولت ، چه قدر تلخ و گزنده است در جایی که همگان آن را دون شان ملت ایران و رییس جمهورش می دانند. گزنده از این بابت که قشر روشن فکر ، هنرمند و نویسنده باید پیشرو یک ملت باشند در پیشرفت و ترقی و راهنما باشند برای سیاست مداران و سیاست گذاران تا آن ها را از اشتباه و خطا و اعمال ناثواب آگاه سازند. نویسنده ای که چشم فرومی بندد و تنها برای منافع خویش سخن می گوید، شبه روشن فکری بیش نیست. همان نویسنده ای که پس از روشن شدن مواضعش در گذشته ای نه چندان دور مردم کتاب پر فروشش را برای ناشر پس فرستادند.
آقای نویسنده در مصاحبه با یک شبکه فارسی زبان خارجی لحن ایشان را مردم پسند خوانده و ادعا کرد مردم به همین زبان و طرز بیان در اجتماع با یکدیگر صحبت می کنند. در پاسخ باید گفت خیر آقای نویسنده . شاید این طرز حرف زدن میان همین عناصر شبه حزب اله رایج باشد اما به هیچ وجه نمی توان گفت مردم ایران به این شیوه و بیان با هم حرف می زنند. مردمی با فرهنگ و تمدن هزاران ساله و متدین به دین اسلام و اکثریت شیعه. مردمی با پیامبر عظیم الشانی که مومنانش را از کلام زشت بر حذر فرموده است.
خیر آقای نویسنده این گونه که می پنداری نیست.
معمای حل نشده ی ماه مرداه سال پنجاه و هفت هم همچنان باقی است و آن فاجعه سینما رکس آبادان است . امید که مسببان آن با رسوایی در پیشگاه خدای تعالی به سزای عملشان برسند و روح درگذشت گان این فاجعه قرین رحمت حق تعالی باد.
در همین ماه مرداد اما هنرمندی رخ در نقاب خاک کشید که صدای او به بلندای بی کران ایران پر آوازه بود. هنرمندی که در عین نیاز کمک مالی از جانب دولت را نپذیرفت و سربلند و شریف دار فانی را وداع گفت .
روحش شاد باد محمد نوری

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

غصه ها و فرصت ها

اشد الغصص فوت الفرص.
بزرگترین غصه ها از دست دادن فرصت هاست.
امام علی (ع)

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

سیف اله داد

او فیلم ساخت برای کاندیدای مورد نظرش ،دیگران هم .
او معاون سینمایی شد، دیگران هم.
او رفت ، دیگران اما هنوز هستند و فرصت دارند.
و بازمانده همچنان باز مانده است.
روحش شاد و یادش گرامی

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

مبارک، کوچولوی سیه روی سپید دل

دیروز اختتامیه جشنواره بین المللی مبارک بود.گذشته از نام آن که برگرفته از قهرمان سیاه قرمز پوش خیمه شب بازی ایرانی است ،رخداد مبارکی است.
در واقع هر امری که در ارتباط با نمایش و تاتر در این سرزمین رخ دهد آنقدر آدم های دوست دار این هنر را ذوق زده می کند که همه سختی ها و تلخی ها ی روزمره را فراموش کرده و سراسیمه خود را بر بالین پیکر نیمه جانش می رساند. واین بار هم این گونه بود.
در طی روزهای برگزاری جشنواره ،استقبال خوبی صورت گرفت، اما طبق معمول این گونه مراسم برنامه ریزی ها، برقراری نظم و مدیریت با مشکلات فراوانی مواجه بود.
در هر صورت شاهد اجراهای خوبی بودیم. خاصه در فضای باز تاتر شهر که کودکان مخاطبان اصلی کارها بودند، لحظه های به یادماندنی را گذراندند و این را می شد از صدای خنده هاشان فهمید.مبارک اما با آن جثه کوچک داستان های متفاوتی را از سر گذراند. او اما چون همیشه تنها قادر بود حرکاتی را انجام دهد که اراده ی عروسک گردان به انجام آن باشد و نه او و این شاید حقیقتی تلخ باشد.
وقتی داشتم نمایش ها را تماشا می کردم، از میان حرکت های مبارک که لحظه ای شاد بود و دمی غمگین ، باری به جنگ دیو سه شاخ می رفت و یک دم در پی خواستگاری از دختر پادشاه، به نظرم رسید این همه بی ارادگی را شاید تنها بتوان در همین خیمه شب بازی ها یافت.
بعد یاد صفتی افتادم که همه دیکتاتورهای دنیا را با آن می خوانند: همچون عروسک خیمه شب بازی. انگار هم واره دستانی در پس پرده است تا کسانی هر چه قدر کوچک حتا در اندازه مبارک، مرتکب اعمالی نامبارک شوند.
چه می دانم شاید هم این طور نباشد.
در پایان یکی از نمایش ها یکی از عوامل رو به بچه ها به آن ها گفت هر که می خواهد می تواند بیاید و شعری بخواند. همه دستشان را بالا برده بودند.از میانشان دو پسر پنج شش ساله انتخاب شدند . یکی شان به زیبایی خواند به نام خداوند جان و خرد ... انگار سال هاست روی صحنه بیاید و بخواند و دیگری ای ایران را تا آخر خواند و حاضرین همراهی اش کردند. به نظرم با وجود چنین کودکانی، در آینده دیگر هیچ اجتماعی بروز مبارک نماهای تازه ای را برنتابد .

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

آرزو

هر شخص در دوران زندگی آرزوهایی دارد. ممکن است در گذر زمان و تغییر در حالات و روحیات او آرزوهایش نیز رنگ عوض کنند. در هر حال اما آرزوهای هر شخص نشان دهنده خواسته های درونی و دغدغه های اوست.
بی شک آرزوهای انسان های متفاوت با توجه به اندازه بزرگی شان متغیر است. مثلن آرزوی آدمی در حد و اندازه ای چون من، در برابر آرزوی آدمی در حد و اندازه قوی ترین مردان ایران خیلی کوچک تر به نظر می رسد!
شاید هم اینطور نباشد.
من از آرزوهای دیگران مطلع نیستم به جز آن ها که خودشان آرزوهایشان را بر ملا می کنند. مثلن آرزوی تازه رییس دولت اصول گرایی درباره تحریم بنزین و آن را مقایسه کنید با آرزوی رییس دولت اصلاحات که خروج ناو ها و نیروهای امریکایی از خلیج همیشه فارس بود.
در میان آرزوهای نیاکان سرزمین ما ،از آرزوهای کوروش کبیر در رفع قحطی و دروغ گرفته تاآرزوی امیر کبیر میان بخارهای حمام فین ، آرزوی جمال الدین واعظ در دوران مشروطه که بر سر منبر از مردم خواسته بود قانون را هجی کنند و آرزوی شیخ فضل اله بر سر دار و مدرس در شب وصال یار، گرفته تا آرزو های مصدق و جلال و شریعتی و بازرگان و چمران و همت و باکری و صیاد ، همه و همه عمل به قانون و پیشرفت و ترقی ملت ایران را در نظر داشته اند.
این روزها همچنان از آرزوهای کاندیداهای معترض و مردم همیشه در صحنه ای که پس از انتخابات کسی پاسخگویشان نبود و آرزوی مادران زندانیان بی گناه و آرزوی شهیدان راه حق و آزادی گرفته تا حتا آرزوی مخالفان ایشان ،آرزوی همگانی و مشترک ایشان همانا استقلال و آزادی ملت ایران و عمل به قانون است. به قول شاعر اما هر کسی از ظن خود شد یار من.
وآرزوی همیشگی من زندگی بدون دروغ بوده است .
امروز اما به نظرم آرزوی همگان ظهور منجی عالم بشریت باشد، حتا آنان که به ظاهر حضورش را انکار می کنند به ظهورش دل بسته اند.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

روایت آیت اله هاشمی از وقایع تیرماه 1360

پارلمان‌نیوز: رئیس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام در آستانه سالروز 7 تیر و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران ایشان به بیان دیدگاه خود از این حادثه پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، متن این دیدگاه بدین شرح است:

بیست و نه سال پیش، بعدازظهر روز 7 تیرماه در لحظات پایانی یك جلسه طولانی شورای مركزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران كه درباره مسائل جنگ و انتخاب وزیر امور خارجه بود و بسیاری از دوستان و مسئولان آن روز به‌ویژه دو همسنگر دیرینم آیت‌الله دكتر بهشتی و آیت‌الله دكتر باهنر حضور داشتند، خبر آوردند كه حال همسنگر دیگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای كه روز قبل در یك بمب‌گذاری در مسجد ابوذر مجروح شده بود، وخیم است.

در یك آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی كرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. جلسه به پایان رسید و پس از مشورت، قرار – كه در آن لحظات تقدیر بود- بر این شد كه من بر بالین مجروح در بیمارستان بروم، دكتر باهنر به خاطر خستگی مفرط، لحظاتی قبل از انفجار در حال ترك محل بودند كه قبل از خروج از درب حیاط موج انفجار همراه با شعله ایشان را متوقف می‌كند تا پس از حادثه شاهد و مخبر صادقی از منظره دهشت‌بار باشند و دكتر بهشتی بماند تا در جلسه‌ای دیگر با مسئولان عضو حزب از قوای مقننه، قضائیه و مجریه، درباره مسائل كشور بحث و تبادل‌نظر كنند.

وخامت حال آیت‌الله خامنه‌ای به‌گونه‌ای بود كه همه چیز را فراموش كرده بودم و تمام فكر و ذكرم به كارهای پزشكانی معطوف بود كه برای كم كردن آلام ایشان تلاش می‌كردند.
با اینكه با حاج احمدآقا در منزل قرار داشتم، دیروقت به منزل رسیدم و دیدم ایشان منتظرم نشسته است. بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری بعد از عزل بنی صدر بود. نمی‌دانم چقدر گذشت كه صدای زنگ تلفن مرا به سوی خود برد. صدایی خسته از آن سوی تلفن، شكسته و بسته خبر از حادثه‌ای در سرچشمه داد كه بر من آوار شد.

چشمم را بر هم گذاشتم، قیافه و اسم همه كسانی به نظر می‌آمد كه قرار بود در آن جلسه باشند، مخصوصاً آخرین لحظات دیدار من با دكتر بهشتی و سخنانش كه در آستانه خروجی درب كه فكر می‌كنم گفتند: «تو برو، آنجا واجب‌تر است و ما اینجا را اداره می‌كنیم.»

نمی‌توانستم باور كنم كه پس از مطهری، مفتح، هاشمی‌نژاد كه رفته بودند و خامنه‌ای كه معلوم نبود می‌ماند یا می‌رود، حالا بهشتی و باهنر هم رفته باشند. گویی آسمان بر من فرود آمده بود و غم با همه سنگینی خویش قلبم را می‌فشرد و صدای زنگ تلفن كه گاه‌گاه به گوش می‌رسید و فاطمه، دخترم، برمی‌داشت و با خبرهای ضد و نقیضی كه می‌شنید، بر التهاب قلبم، آب می‌زد و آتش.

نمی‌دانستم چكار كنم، مأموران امنیتی اجازه حضورم را در محل حادثه نمی‌دادند و كلام تكراری آنها در پاسخ به پرسش تكراری من كه «چه شده؟» این بود كه صدای آمبولانس‌ها قطع نمی‌شود، مردم مشغول بیرون كشیدن جنازه‌ها و مجروحان از زیر آوارها هستند.

در گرماگرم آن لحظات هیجانی، صدای تلفن مرا به سوی خویش برد و وقتی گوشی را برداشتم، دیدم صدای دوست‌داشتنی دكتر باهنر است كه انگار از آسمان‌ها صحبت می‌كند، بغض‌آلود و متعجب سلام و علیك كردیم. من فكر می‌كردم او نیز در جلسه است. او گفت: دربان به من گفته بود كه تو از درب خارج شده‌ای. پرسیدم: چه شد؟ تو چه شده‌ای؟ گفت: «قبل از شروع جلسه، آقای درخشان (یكی از شهدا) كه خستگی مفرط مرا دید، به اصرار گفت كه بروم تا استراحت كنم.

آمدم نزدیك درب بزرگ. همان لحظه كه می‌خواستم نزدیك ماشین شوم انفجار رخ داد. شعله آتش تا درب خروجی رسید و شیشه‌های ساختمان وسط شكست. دیوارهای سالن عقب رفته و سقف یكپارچه آمده پایین. برق خاموش، صدای ضجه و استغاثه و ذكر و دعا از زیر آوار به گوش می‌رسید. آتش‌نشانی آمده و جرثقیل می‌خواهد سقف را یكپارچه بردارد. خطر ضدانقلاب هم وجود دارد و مردم نمی‌گذارند چهره‌های سرشناس در محوطه بمانند. با زور و التماس آنها را از صحنه بیرون می‌برند.»

نمی‌دانم بر زبان آوردم یا در دلم بود كه به خاطر زنده ماندن ایشان خدا را شكر كردم، اما نمی‌دانستم او نیز به همین زودی‌ها مسافر است. پرسیدم: بهشتی چه شد؟ گفت: نمی‌دانم، خبرها متناقض است. می‌گویند سالم است، می‌گویند مجروح شده و می‌گویند به شهادت رسید.

آن شب برای من به درازای شب عاشقان بیدل بود، اما با این تفاوت كه در سحرگاهش به جای وصل، خبر از هجران آوردند. ساعت 2 بامداد بود كه خبر آوردند بهشتی، بهشتی شده و من كوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا كارهای مملكت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشكل نشود. صبح علی‌الطلوع به نخست وزیری رفتم تا هم بیشتر بدانم و هم ببینیم چكار باید بكنیم. قرار شد در یك پیام رادیویی با مردم صحبت كنم و دلداریشان بدهم!! پس از آن به مجلس رفتم، مجلسی كه خانه ملت بود، حالا دیگر خانه عزا شده بود. 27 نماینده از نقاط مختلف كشور پر كشیده بودند. كمی با نمایندگان صحبت كردم و قرار شد به مأمن دلها، یعنی جماران برویم تا دلگرمی فراق یاران را از كوه صبر یعنی امام(ره) بشنویم. 5/8 صبح روز بعد از حادثه بود كه در اتاق كوچك بیرونی امام را دیدم. دل ما می‌لرزید كه نكند از فراق «بهشتی مظلوم» دلش بایستد كه دل امتی می‌ایستاد. با دیدن او، نمی‌دانم چه شد كه این شعر به یادم آمد:

بشكست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ می‌سلامت، شكند اگر سبویی

باوركردنی نبود كه ایوب زمان در آن حالات كه می‌دانستم آتش غم در همه وجودش شعله می‌كشد، با ذكر حادثه و لطیفه‌ای از تاریخ قدیم حوزه علمیه نجف و اشاره به سرنوش انبیاء و اولیاء به ما آرامش و اعتماد به نفس دادند.

كبوتر خیالم بر شاخسار یاد هر عزیزی می‌نشست كه هنوز نمی‌دانستم زنده‌اند یا شهید شده‌اند، چون از لحظه انفجار تاكنون كسانی را دیده بودم كه فكر می‌كردم شهید شدند و كسانی را كه اسمشان قبلاً جزو مجروحان بود و یا اسمشان جزو شركت‌كنندگان در جلسه نبود، اما خبر می‌آمد كه شهید شده‌اند.

ذهنم به سوی بهشتی می‌رفت، صدایش، خیالش، نگاهش، مظلومیتش و تمام خاطراتی كه سالهای سال با او داشتم، یك لحظه رهایم نمی‌كرد، مخصوصاً آن جمله‌ای كه روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه می‌كنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت!

فكر می‌كنم سه‌شنبه بود كه قرار شد پیكر شهدا را تشییع كنیم. سه نظر بود: عده‌ای می‌گفتند به اصفهان ببریم، گروهی می‌گفتند به قم ببریم و اكثریتی كه می‌گفتند در بهشت‌زهرا، مركز نور باشند. در دفترم در مجلس شورای اسلامی نشسته بودم كه خبر آوردند ازدحام مردم برای تشییع شهدا بیش از حد شد. قرار شد برای مردم صحبت كنم، به محض اینكه با مردم روبرو شدم، شیون مردم چنان بلند شد كه من در تمام عمرم چنان صحنه اندوه‌باری را ندیده بودم و بعدها در زمان رحلت امام دیدم. دست‌های مردم آن‌چنان در فضا حركت می‌كرد كه گویی طوفانی سهمگین مزرعه گندم رسیده‌ای را به موج انداخته است و شعاری كه بر شدت اشك من می‌افزود: «هاشمی هاشمی بهشتی‌ات كو؟»

سعی می‌كردم گریه نكنم اما اشك امانم نمی‌داد، می‌دانستم همه ناظران داخلی و خارجی روی حرف‌های امروز من حساب می‌كنند. پیش از این با تكرار آیات مربوط به جنگ احد كمی خود را دلداری داده بودم و آن روز برای مردم عزادار از توطئه شومی گفتند كه دشمنان انقلاب و اسلام در سر دارند.

سخنرانی آن روز من در اسناد و مدارك هست و كسانی كه می‌خواهند، می‌توانند مراجعه كنند. بعد از حرفهای من بهشتی را مردم شهر به همراه 72 شهید دیگر بر شانه‌های خویش تا بهشت زهرا بردند و من به بیمارستان برگشتم تا نگذارم داغ این خبر بر دل رفیق و همسنگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای بنشیند. حال و روز خوبی نداشت، از درد به خود می‌پیچید، اما روزنامه و رادیو می‌خواست. گفتم: به چه كارت می‌آید؟ گفت: می‌خواهم بدانم در بیرون چه خبر است!! گریه امانم نمی‌داد و به سختی بغضم را فرو نشاندم و گفتم: آری، بیرون خیلی خبرها است كه حتماً باید بدانی!!!

گویا پس از رفتن من، فهمید و اینكه بر او چه گذشت، نمی‌دانم. من بودم و مجلسی كه حدنصاب نداشت. دولت بود و جلساتی كه چهار عضو فعال و چندین معاون وزیرش نبودند و قوه قضائیه‌ای كه رئیس آن سیدالشهدای مسافران سرچشمه بود.

آتش جنگ در غرب و جنوب شعله می‌كشید و شورای عالی دفاع سه عضو اصلی خود، دكتر بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و دكتر چمران را نداشت كه چند روز پیش به شهادت رسیده بود. رقبای سیاسی كه بی‌كفایتی‌شان برملا شده بود، می‌خواستند روزگار را از گردش بیندازند و پس از عبور از گردنه احد حدود هفتاد تن را همراه حمزه انقلاب شهید كردند تا خیالشان از امام و یاران امام راحت شود.

روزهای تلخی بود، اما در آن تلخی‌ها و سختی‌ها، خدای بزرگ را بنازم كه لحظاتی بسیار شیرین را رقم می‌زند، مخصوصاً آن روزی كه نمایندگان مجروح را با برانكارد به صحن مجلس آورده بودند تا جلسه به حدنصاب برسد و وقتی صدای زنگ آغاز جلسه را نواختم، بر عظمت خون شهیدان درود فرستادم كه با موج‌آفرینی خویش نمی‌گذارند دریای انقلاب راكد شود.

پیر كنعانی انقلاب در هجران یوسف خویش سخنانی گفت كه برای ما و دشمنان، مایه دلگرمی و دلسردی بود. مخصوصاً جمله ای كه همه – دوست و دشمن را- به آتش كشید این بود كه «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» تعبیر مظلوم برای مرگش تمام تارهای عنكبوتی نفاق را بر هم ریخت و تعبیر مظلوم برای زندگی‌اش، آه از نهان‌خانه دلهایی برآورد كه با فریب‌خورده بودند و طعنه‌ها را آغشته به توهین و تهمت كرده بودند و در هر فرصتی به حریم پاك زندگی‌اش می‌افكندند.

اینك از آن روزها 29 سال می‌گذرد، 29 سالی كه اوراق دفترش هر روز حادثه‌ای را در سینه خویش دارد. انقلاب جوان با همه فراز و فرودها در مسیر تكامل است و امام نیست، اما وصیت‌نامه و مجموعه آثار گفتاری، شنیداری، نوشتاری و دیداری‌اش چراغ راه ماست.

دشمنان نیز هستند، اما رنگ عوض كرده‌اند. هنوز در كیش و كمان دشمنی خویش تیرهای توهین و تهمت و دروغ را دارند كه هر از چند گاهی چشم بسته و چشم باز می‌اندازند. گاهی به هدف می‌خورد و گاهی مثل همیشه بر سنگ.

ما نیز با همه سفارشاتی كه از پیرو مراد خویش داشتیم، شاید به خاطر دلتنگی‌های زمانه، سعه صدر سابق را نداریم. دشمنان ما وسیع‌تر شده‌اند، اما دایره دشمن‌شناسی ما محدود شده است. دشمنان دوست‌نما در ما رخنه كرده‌اند و بر پنجره نگاه ما برای رویت دوردست‌ها گل گرفته‌اند، روزمرگی ما را به اضطراب واداشته است.

مشفقانه‌ترین انتقادها را برنمی‌تابیم و نقشه‌های شوم دشمنان دوست‌نما را درنمی‌یابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت می‌دانیم. اما در این آشفته بازار، انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل آن عزیزی است كه:

گر نگه‌دار وی آن است كه من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد.

انقلاب آن روزها اگر با رفتن مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی احساس خلاء می‌كرد - كه با وجود امام نمی‌كرد-، امروز مطهری‌ها، بهشتی‌ها، باهنرها و رجایی‌ها فراوانند و حتی اگر تیر تهمت‌ها برای ترور شخصیت‌ها زهرآگین شود، پادزهر داوری مردم نمی‌گذارد بار گرانقدر این درخت تناور، یعنی انقلاب اسلامی خشك و حتی شاخ و برگ‌هایش پژمرده گردد.

سرچشمه انقلاب هنوز جوشان است و زلال جاری آن شاید در مسیر گل‌آلود شود، اما این وعده تخلف‌ناپذیر خداوندی در «استعینوا بالصبر و الصلاه» و «ان تنصروا الله ینصركم» است كه انشاءالله به اقیانوس ظهور حضرت حق می‌پیوندد. انشاءالله.

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

دوران غریب

دوران غریبی بود
تنهایی بیداد سر می داد
تنها ترین مخلوق عالم اما
هر صبح تا شام می سوخت
تا بزم خلایق را بی افروخت
و فردا بازخورشید می تابید
قاصدک اما فریاد زمستان است سر می داد
و من هرگز ز سرماها نترسیدم
آفتاب روشنایی ها به ره بود و
من ز سرما ها نلرزیدم
هیچ باکم نیست تنم گر ناتوان گردید
در دل چون امیدی سر به سر دارم
من هرگز سر ز بالا برنمی دارم .

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

خط امام

پس از 14 خرداد و مسایلی که در مراسم آن روز در حرم امام (ره) روی داد ، افراد گوناگون نظرات متفاوتی پیرامون آن ابراز نمودند . آیات عظام ، علمای اعلام ،شخصیت های سیاسی فرهنگی شناخته شده و برخی اشخاص حقیقی هر یک به گونه ای از دیدگاه خویش در برابراین رخداد موضع گرفته و سخنانی ایراد نمودند . علی رغم وجود گرایش های سیاسی متفاوت، این افراد همگی خود را دوست دار انقلاب، پیرو خط امام و مطیع ولایت می دانند .
یکی از این آقایان که خود را اصول گرا و مطیع محض ولایت مطلقه فقیه می داند ، نظری در خور تامل ابراز نموده است. از کلام او این گونه برداشت می شود که بیش از امام (ره) قائل به خط امام است زیرا به نظر ایشان حتا امام (ره) نیز امکان خروج از خط امام را داشته و امثال این آقا هستند که می توانند با بصیرت مانع خروج ایشان باشند .شاید با این اظهار نظر بتوان گفت ایشان در پیروی از خط امام از خود حضرت امام(ره) در حال پیشی گرفتن است. جالب است شنیدن این سخن از کسی که خود را مطیع محض ولایت می داند .
چگونه است امام (ره) که خود پرچم دار نظام جمهوری اسلامی در قرن بیستم است، از خطی که خود ساخته و پرداخته خارج شود و اشخاصی نظیر این آقا همچنان قائم برآن باشند.
با کمی تامل در این وقایع ،اتفاقات صدر اسلام بر ذهن متبادر می شود. همان زمان که وصی و ولی پیامبر ، فاتح خیبر و نخستین ایمان آور را خانه نشین نموده و بر منبر از دین محمد (ص) سخن می راندند . قرآن ناطق در خانه و امویان به تفسیر کلام وحی بر منبر رسول خدا .
با عنایت به تعبیر رهبر انقلاب درباره ولایت فقیه می توان نتیجه گرفت این آقا علی رغم زبان بازی های فراوان اعتقادی به ولایت فقیه ندارد و اعتقاد ایشان در حد همان چرخش زبان است . چرا که به فرمایش رهبری معظم ، هرگاه ولی فقیه دچار لغزش شود خود به خود از این مقام عزل می شود و دیگر ولی فقیه نیست و پیروی بی چون و چرا از ولی فقیه بر پیرو او واجب است و نمی توان به بهانه ای منکراین ولایت شد . نتیجه این که ولی فقیه هم واره در خط امام است وتعارضی میان این دو وجود ندارد . پس بدون تردید باید گفت امام (ره) هیچ گاه نمی توانسته از خط امام فاصله بگیرد همان گونه که رهبری معظم نمی توانند . به نظر نگارنده این آقا بهتر است به جای این که بخواهد جایگاه امام (ره) را در برابر خط امام بررسی نماید و به تعبیری کاسه ی داغ تر از آش شود ، بیاید در دین و ایمان خود مقداری تامل نماید و ببیند کجا قرار دارد .
انشااله به خواست خدا همان گونه که با وجود تمام کارشکنی های کافران و معاندان دین اسلام ، این آیین الهی پس از چهارده قرن همچنان پویا و انسان ساز باقی است و پیروانش روز به روز فزونی می یابند ، خط امام نیز که دنباله رو خط نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) می باشد، همچون مسیری سبز برای ره جویان حقیقت باقی و پاینده خواهد ماند و به لطف خدا تاریخ ماهیت این افراد را بر ملا خواهد ساخت.

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

ماه خرداد

نزدیک نیم قرن است ماه خرداد برای ملت ایران معنای قیام و خون یافته و شاید این معنا از
گذشته ترها برای این ماه رقم خورده و من از آن بی اطلاع .
سال گذشته اما خرداد قیام تازه ای را به خود دید . قیام تازه با اصل حکومت مخالفتی نداشت و تنها با اعتراض و انتقاد به نحوه اعمال قانون و شاید بی قانونی به نام قانون همراه بود
ای کاش امسال مجبور نبودیم روزهایی که در خرداد 88 بر این ملت رفت را گرامی بداریم و بر خرداد های گذشته بسنده می نمودیم .
اما این رسم تاریخ است و خرداد ها از پی هم می آیند و باز تاریخ است که قضاوت خواهد نمود
یاد شهدای تمام خرداد ها که برای آزادی این ملت جان دادند و امام شهیدان که همواره خرداد یاد آور نامش خواهد بود گرامی باد . .

موسوی جنایات اخیر رژیم اشغال گر قدس را محکوم کرد

به دنبال جنایت ضد بشری رژیم اشغالگر قدس د رحمله به کشتی های امدادی حامل مواد غذایی به غزه میرحسین موسوی در پیامی این اقدام را به شدت محکوم کرد.

به گزارش خبرنگار “کلمه” متن این پیام به شرح زیر است:

بار دیگر رژیم اشغالگر قدس در تجاوزی تازه کاروان شناورهای غیر نظامی حامل مواد امدادی برای مردم مسلمان غزه را هدف قرار داد تا خوی خشونت جوی خود را به نمایش گذارد. این حمله که منجر به کشته و زخمی شدن جمع کثیری شد، نقض فاحش مقرارات بین المللی و حقوق اولیه انسانی است.
اینجانب همراه با جنبش حق جوی سبز در سراسر جهان همصدا با همه آزادی خواهان، این جنایت بین المللی را محکوم و ضمن اعلام همدردی با مردم مظلوم فلسطین و تسلیت به مردم ترکیه به خاطر از دست دادن عده ای از هموطنانشان از جامعه بین المللی خواستار برخورد جدی با عاملین این عمل غیر انسانی و متجاوزین به کرامت انسانی می باشم.

میرحسین موسوی

یادداشت مهدی خزعلی درباره مراسم 14خرداد

کلمه- مهدی خزعلی: بیست و یک سال از رحلت امام (ره) می گذرد، در مراسم سوگ او در کنار مرقدش نواده او را منافق می خوانند و اجازه نمی دهند سخن بگوید! سوت و کف برای این است که صدای فرزند یادگار امام را نشنوند و نگذارند تا صدایی از بیت امام به مردم برسد! تاریخ تکرار می شود، سی سال از رحلت پیامبر نگذشته بود که حسن علیه السلام را خانه نشین می کنند و در برابرش به منبر رفته و به وصی پیامبر اسائه ادب می کنند، فرزندان بوسفیان پیامبر را مصادره کرده و اولاد او را خارجی می خوانند! ده سال بعد جنازه سبط اکبر را تیرباران کرده و اجازه نمی دهند در خانه جدش یا پدرش دفن شود! بیست سال بعد در کربلا، آب را بر حسین علیه السلام می بندند و چون می خواهد کوفیان را هشدار دهد، با سوت و کف و هلهله مانع رسیدن سخن نواده رسول خدا(ص) به مردم می شوند.
ما را چه شده است؟ دختران امام و همسر یادگار امام در اعتراض به حرمت شکنان، مجلس عزای پدر را ترک می کنند و به زنان مسئولین رده بالای حاضر در مجلس عتاب می کنند که شما هر چه دارید از پدر ما دارید و با ما چنین می کنید! این عتاب مرا به یاد عتاب زینب کبری و امام سجاد( علیهما السلام) در مجلس ابن زیاد و مسجد شام می اندازد، زینب آنها را ” یابن الطلقاء ” خطاب می کند.
آری تاریخ تکرار می شود، تنها یادگار پیامبر پس از او، اندکی در میان امت درنگ کرده و به دیدار پدر می شتابد، قاتلین اصرار دارند تا شهادت زهرای مرضیه( سلام الله علیها ) را مرگ طبیعی بنامند!می گویند او نه به واسطه میخ در و سیلی و پهلوی شکسته و جنین افکنده به شهادت رسید، بلکه در جوانی در بستر اجلش رسید!، یادگار امام راحل نیز اندکی درنگ کرد و به پدر پیوست او نیز به مرگ طبیعی ، درجوانی و در بستراجلش رسید، نمی دانم شاید دیر یا زود اجل فرزند یادگار امام هم برسد، البته به مرگ طبیعی و در بستر!
عجیب است که فرزند بوسفیان تا سال ۶۰ هجری می ماند و حکومت می کند! و عجیب تر این که آنگونه در بوقهای تبلیغاتی خود می دمد که علی(علیه السلام) آن اسوه عدالت و تقوا را بی نماز می خوانند و سب علی را مستحب می دانند و چله سب علی می گیرند! تا حاجت روا شوند! پس از او حسین ابن علی علیه السلام را خارجی و منافق می خوانند و به عنوان محارب با خدا و رسول او را سر می برند!
اتفاقی که امروز رخ داد بی شباهت به صدر اسلام نیست، در جوار مرقد امام، یاران امام را منافق می خوانندو تهدید می کنند، آن روز علی و فاطمه، حسن و حسین ( علیهم السلام) ، سلمان و مقداد، ابوذر و عمارهمه خانه نشین شدند و امروز فرزندان امام راحل، شهید مظلوم بهشتی، استاد شهید مطهری، شهید عدالت قدوسی، شهید حوزه و دانشگاه مفتح،مبارز شهید منتظری،شهید غفاری، شهدای محراب( صدوقی ، اشرفی اصفهانی ، دستغیب و مدنی)، رئیس جمهور شهید رجایی، سرداران شهید همت و باکری و هزاران هزار شهید دیگر را منافق می خوانند!، کسانی که عزیزانشان را در راه انقلاب داده اند و به پاسداری خون عزیزانشان برخاسته اند.امت حزب الله؛ بسیجیان روح الله؛ خیبریون؛ بدریون؛ قدری درنگ کنید، نمی توان این خیل عظیم یادگاران شهدا را منافق خواند! نمی توان باور کرد این همه بیراهه روند و عده ای تازه به دوران رسیده و جبهه ندیده در صراط حق باشند،نه، هرگز!
همرزمان؛ فریب معاویه و عمرعاص را نخورید، قرآن های بر نیزه دروغ است، کسانی که به قرآن اعتقاد دارند آن را بر نیزه نمی کنند، اگر هتک حرمتی هم در گوشه ای بشود آن را در بوق و کرنا نمی کنند، اصحاب معاویه قرآن بر نیزه می کنند و پیراهن عثمان را بهانه جنگ و قتال قرار می دهند و اصحاب علی چون شهدای ما جان می بازند. بیایید راه شهدای انقلاب را پی گیریم، باور کنید کسی در عاشورا قران نسوزاند ، کسی عکس امام راحل را پاره نکرد و کسی به امام حسین علیه السلام اسائه ادب نکرد، جز اصحاب معاویه که برای فریب افکار عمومی قران و امام حسین و عکس امام را مستمسک قرار دادند و با این حربه لشگر کشی کردند.
اما شما دیدید کسانی را که از شب قبل با لباس شخصی در حرم امام جا گرفتند تا حرمت امام و بیت امام را در سالگرد امام بشکنند، این بازی بچه گانه کی تمام می شود؟
فرزند من نیز با بچه های پایگاه بسیج – البته با لباس شخصی – ساعت ۵ صبح به حرم امام می رود، حرم امام پر از نیروهای لباس شخصی است که از اقصی نقاط کشورآورده شده اند تا شعار دهند، شعارها نیزازقبل طراحی شده است ( نواده روح الله سید حسن نصرالله ) که در دل آن نفی سید حسن خمینی مستتر است، سخنرانی احمدی نژاد را هم به برنامه اضافه می کنند تا همه را تحریک کند، زمان تنظیمی برای سخنان احمدی نژاد تا ساعت ۱۲می باشد، رهبری می گوید : من باید خطبه ها را ساعت ۱۲٫۳۰ شروع کنم، و آقای … برای احمدی نژاد می نویسد که صحبت را تا ۱۲٫۳۰ ادامه دهید! تذکرات کتبی و شفاهی آقای انصاری ( مسئول ستاد مراسم ) در مورد اتمام وقت احمدی نژاد نادیده گرفته می شود، تا جایی که احمدی نژاد درمقابل دوربین همه خبرنگاران و پشت تریبون بد اخلاقی کرده و آقای انصاری را با پرخاش از جایگاه بیرون می کند.
بگذریم، ۱۴ خرداد که می توانست مظهر وحدت یاران امام باشد با سوء تدبیر بچه گانه ای موجب تفرقه و اختلاف شد، این بار بیت امام را آزردیم، اگر این مسیر ادامه یابد، دیری نمی پاید که علی می ماند و حوضش !

منبع :وبسایت دکتر مهدی خزعلی

تقاضای مجوز راه پیمایی سکوت از میدان امام حسین تا میدان آزادی

هشت حزب اصلاح طلب در نامه ای به وزارت کشور، به سئوالات و درخواستهای این وزارتخانه در خصوص تقاضای آنان برای برگزاری راهپیمایی در روز ۲۲ خرداد پاسخ دادند.


براساس این پاسخ راهپیمایی ۲۲ خرداد بدون ذکر هیچگونه شعاری و با سکوت و بدون قطعنامه برگزار خواهد شد.


به گزارش کلمه متن این نامه به شرح زیر است:


باسمه تعالی

۸۹/۳/۱۸

وزارت محترم کشور

سلام علیکم

پیرو نامه قبلی مبنی بر درخواست صدور مجوز راهپیمایی در نخستین سالگرد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و با عنایت به مذاکره تلفنی جناب آقای سلیمانی _ رئیس اداره احزاب و تشکل های سیاسی وزارت کشور با تعدادی از نمایندگان گروه های امضاکننده در خواست مزبور، بدینوسیله پاسخ موارد در خواستی اعلام می گردد:



0) تاریخ و مسیر برگزاری راهپیمایی : همانطور که قبلاً اعلام شده است از ساعت ۱۶ الی ۲۰ روز شنبه ۲۲ خرداد و مسیر نیز از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی می باشد.

1) راهپیمایی در تمام مسیر با سکوت همراه خواهد بود.

2) این راهپیمایی سخنران یا قطعنامه نخواهد داشت.

0) انتظامات راهپیمایی بر عهده احزاب برگزار کننده خواهد بود . بدیهی است حفظ امنیت راهپیمایی بر عهده دستگاه های ذیربط می باشد.

1) این راهپیمایی کاملاً مسالمت آمیز ، بدون حمل سلاح و با رعایت موازین امنیت ملی خواهد بود.


2) ممانعت از هر گونه اخلال در برنامه راهپیمایی از سوی افراد فرصت طلب و قانون شکن که قصدشان برهم زدن امنیت است بر عهده دستگاه های انتظامی و امنیتی است و برگزار کنندگان آماده همه گونه هماهنگی با دستگاه های مزبور می باشند.

3) راهپیمایان از رنگ سبز به عنوان نماد استفاده خواهند کرد.

4) راهپیمایان از پلاکاردهایی با مضمون در خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی و انتخابات آزاد استفاده خواهند کرد.

5) چنانچه هر یک از بندهای بالا نیاز به اصلاح یا حذف داشته باشد نمایندگان معرفی شده اختیار تصمیم گیری را با هماهنگی آن وزارت خواهند داشت.

در خاتمه تقاضا دارد نسبت به صدور مجوز در خواستی تسریع گردد تا فرصت تدار ک و هماهنگی شایسته وجود داشته باشد. یادآوری می شود حمل هرگونه سلاح توسط هرکس در این راهپیمایی ، به منزله اخلال در آن می باشد و ماموران انتظامی و امنیتی به حسب وظیفه می بایست با مرتکبین برخورد قانونی و بایسته بعمل آورند.

آقایان ابوالفضل قدیانی و علی شکوری راد به عنوان نماینده تشکل های برگزار کننده راهپیمایی برای هر گونه هماهنگی بعدی معرفی می گردند و به ترتیب مسئولیت اجرایی و انتظامی مراسم را بر عهده خواهند داشت .


** مجمع نمایندگان ادوار

** انجمن اسلامی جامعه پزشکی

** مجمع نیروهای خط امام

** مجمع دانش آموختگان ایران اسلامی

** انجمن روزنامه نگاران زن

** حزب اراده ملت ایران

** حزب همبستگی ایران اسلامی

** سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

** جبهه مشارکت ایران اسلامی

** انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها

گزارش محمد علی انصاری درباره مراسم 14 خرداد به سید حسن خمینی

پارلمان‌نیوز: حجت الاسلام و المسلمین محمد علی انصاری از اعضای دفتر حضرت امام به عنوان دبیر ستاد مرکزی بزرگداشت امام خمینی طی نامه ای به تولیت آستان امام، سیر چگونگی تصمیمات مربوط به برنامه های مراسم 14 خرداد در حرم امام، و اجمالی از تنگناها و مسائل پشت صحنه این مراسم و نکاتی ناگفته از حوادث پدید آمده در حین برنامه را رسما گزارش نموده است.
روابط عمومی ستاد مرکزی بزرگداشت امام خمینی (س) تاکید کرد که با توجه به وسعت یافتن گمانه زنیها و بیان اطلاعات خلاف واقع از حوادث این روز بصورت گسترده به نقل از منابع غیر رسمی در سایتها و رسانه ها، ستاد بزرگداشت امام خمینی انتشار عین این گزارش را جهت آگاهی مسئولین محترم نظام و مردم شریفمان مفید و ضروری می داند.
این گزارش بدین شرح است:

بسمه تعالی

خدمت سرور گرامی حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید حسن خمینی دامت برکاتهبا سلام و تحیت ؛
از زمان رحلت جانسوز حضرت امام تاکنون ،بیست و یک مراسم سالگرد و بزرگداشت آن حضرت در چهاردهم خرداد و در حرم مطهربرگزار شده است ، به استثنای سالگرد هشتاد و هشت و امسال در 19 سال قبل با پایان سخنرانی مقام معظم رهبری و عزیمت زائران محترم از حرم مطهر به اوطان، ملاحظه توفیق برگزاری بدون حادثه این مراسم عظیم، خستگی شبانه روزی ماه ها تلاش بی وقفه دست اندر کاران ستاد بزرگداشت را به رضایتمندی و شکرگزاری و تبریک مبدل می ساخت. حقیر نیز که مسئولیت سنگین ستاد مراسم را عهده دار بودم انشاء الله کمتر از سایر عزیزان دغدغه نداشتم در اولین فرصتی که گزارش توفیق برگزاری مراسم را خدمت جنابعالی و بیت شریف امام تقدیم می کردم از اینکه یکبار دیگر افتخار خدمتگذاری به نظام و امام و زائرین امام را یافتم خدای را شاکر و با رضایتمندی، آثار و فشارهای روحی ناشی از دغدغه ها و سنگینی مسولیت را که تا ماه ها بعد از مراسم رهایم نمی ساخت، تحمل می کردم. سال گذشته مراسم سالگرد امام به گونه ای برگزار شد که تلخیها و بعضا اسائه ادبها در آن به بهانه تقارن رقابت انتخابات با سالگرد امام تا اندازه ای توجیه پذیر می نمود. اما در پایان مراسم امسال نه تنها شادی در چهره هیچکدام از همکاران ما نبود بلکه تلاش می شد که با یکدیگر مواجه نشوند.

من برای اولین بار با اینکه خدمت به امام و زائرین امام را بر هر چیز دیگر ترجیح می دهم، آرزو کردم ای کاش مسئولیت مراسم با من نبود که ما شاهد آن باشیم که در محضر امام و زائران شریفش و در جلوی دیدگان مسئولین محترم نظام و هزاران شخصیت محترم سیاسی و روحانی و لشکری و کشوری و صدها تن از اندیشمندان و میهمانان خارجی شرکت کننده بیش از چهل کشور و آن هم در صف نماز جمعه در حالی که قریب به اتفاق اعضای بیت شریف امام در مراسم حضور داشتند به جنابعالی که یادگار امام و نماد شایسته بیت امام هستید آن گونه برخورد شود و عرق شرم را بر پیشانی انسان منصف سرازیر نماید. گرچه جنابعالی در پایان مراسم مرا دلداری دادید و به دیگران هم فرمودید که قضیه مهمی نیست و اینگونه مسائل را باید تحمل کرد، اما اجازه دهید که من برای آگاهی بیشتر ملت شریف ایران و اعضای بیت امام و برای رفع شبهاتی که به سرعت بعد از این حادثه توسط برخی محافل دامن زده می شود، مسائل قبل و حوادث پشت صحنه تریبون را بازگو کنم و خدا می داند که امسال با تمام وجود آن هم به تاسی از فرمان خداوند و انبیاء و ائمه هدی علیهم السلام و پیروی از امام تلاش نمودم که مراسم امسال، مراسم وحدت و همدلی باشد و آرزو داشتم چهاردهم خرداد نقطه عطفی برای دوری از کدورتها واختلافها و جدایی ها گرددو همه ی دست اندر کاران ستاد می دانند که در هیچ جلسه ای نبود که به اعضای کمیته های فرهنگی، امنیتی و اجرایی به این مسئله ی مهم تاکید نکنم. لذا با اصرار اینجانب موضوع وحدت به عنوان محور کارهای فرهنگی و تبلیغاتی قرار گرفت.
ولی با کمال تاسف از آغاز سال جدید و شاید در آخر سال گذشته زمزمه هایی شروع شد که ستاد بزرگداشت نمی خواهد مراسم امام را برگزار نماید و حتی در هفته ی اول تعطیلات نوروز که مقام معظم رهبری به مشهد مشرف بودند طی تماسی که با جناب آقای وحید برای تبریک عید داشتم ایشان نیز از برنامه های ستاد سئوال کردند. به ایشان گفتم کارهای مقدماتی ستاد قبل از عید شروع شده است و ما با قوت کارها را دنبال می کنیم و اصلاً نگرانی نداریم. و از ایشان درخواست نمودم که در اولین فرصت مراجعت پس از تعطیلات، جلسه ی حضوری برای مرور مباحث کلان سالگرد داشته باشیم. و این در حالی بود که بخشی از کارها که زمان بیشتری نیاز داشت از قبیل احداث سایبان، تهیه برخی از اقلام مانند مواد غذایی برای زائران شهرستانی واحداث پارکینگ، بدون در اختیار داشتن بودجه و فقط با تعهد و اعتبار آغاز شد و لازم به ذکر است که تا کنون دو برابر سقف بودجه مصوب برای مراسم امسال هزینه و تعهد داشته ایم. بعد از تعطیلات تماس های اینجانب با مسئولین نیروی مقاومت بسیج و سایر نهادهای عضو ستاد برای هماهنگی جلسات و تعیین خطوط اصلی و سیاستهای فرهنگی و اجرایی و امنیتی مراسم در سطوح بالا پیگیری و ادامه داشت. در کنار این تماسها و تلاش به دلیل این که یقین داشتم مراسم امسال بسیار حساس و پر دغدغه است اصرارم بر این بود که مسائل را با دفتر مقام معظم رهبری هماهنگ نمایم. چند نوبت و از طرق مختلف و تماس های تلفنی، مسئولین عزیز دفتر از کم و کیف مراسم سئوال فرمودند که به آنان اطمینان دادم آمادگی ستاد برای برگزاری مراسم بهتر از گذشته فراهم است. اما درخواست نمودم که با توجه به دغدغه هاقبل از اینکه جلسات عمومی ستاد برگزار شود، ما مسائل کلان مراسم را مرور و هماهنگ کنیم تا در شرایط حساس کنونی برای مراسمی بدان حد مهم تصمیمی فردی و یا محدود به ستاد گرفته نشودحضرتعالی نیز چندین نوبت بر همین سیاست تاکید فرمودید.
سرانجام روز سه شنبه 31 فروردین آقای وحید و تنی چند از اعضاء دفتر مقام معظم رهبری در جلسه کمیته طرح و برنامه ستاد بزرگداشت در جماران شرکت فرمودند در ابتداء ضمن تشکر ویژه از این که ایشان در جلسات رسمی ستاد برای مراسم سالگرد شکرت کرده اند، اظهار داشتم حضور ایشان دلیل بر اهمیت مراسم امسال است. در این جلسه سه موضوع مهم را مطرح کردم که عبارتند از تعیین وحدت به عنوان شعار و رویکرد اصلی مراسم، برگزاری تنها یک مراسم رسمی بزرگداشت امام و نماز جمعه، و صرف نظر کردن از برنامه دعای کمیل و ندبه در حرم و سخنرانی های شب چهاردهم و پانزدهم به دلیل عملیات عمرانی و آماده نبودن فضای داخلی حرم برای جمعیت زیاد؛ پیشنهاد کردم برای اینکه لغو مراسم شبهای حرم شائبه سیاسی کاری در اذهان جامعه به وجود نیاورد بهتر است قبل از نماز جمعه، دو سخنران دیگر، یکی ریاست جمهوری و دیگری جنابعالی داشته باشیم.

پیرو این مقدمه جناب آقای وحید نیز بر اهمیت مراسم تاکید و علاوه بر ذکر نکات حائز اهمیت در راستای برگزاری مطلوب مراسم،اظهار لطف مقام معظم رهبری نسبت به اینجانب و موافقت کلی با پیشنهادات مذکور را بیان داشتند. جلسه رسمی با ارائه نظرات دوستان و جمع بندی حقیر بر مبانی محورهایی که عرض کردم، پایان یافت و بعد از آن بیش از یک ساعت جلسه و گفتگوی خصوصی بنده و آقای وحید به طول انجامید و چند نکته را یاد آور شدم: اولا تاکید کردم که هر کس گزارشی مبنی بر تصمیم ما و ستاد برای برگزار نکردن مراسم داده است، یا غرضی داشته یا اشتباه کرده است و ما شهامت آن را داریم که در صورت ضرورت به صراحت اعلام کنیم که نمی توانیم مراسم را برگزار کنیم. اما بنای ما بر این است که مراسم قوی تر از گذشته برگزار گردد. دوم اینکه در شرایط کنونی و جریانات پس از انتخابات -که در واقع باید گفت پیش درآمد آن از مناظره شب چهاردهم خرداد کلید خورد و متاسفانه تا کنون ادامه دارد- سیاست ما بر این است که به گونه ای عمل کنیم که مراسم امام نه تنها تشدید کننده ی شرایط موجود نباشد بلکه از این فرصت برای کاهش التهابات جامعه استفاده شود از او خواستم که شما انتظارات خود را از ستاد بیان نمایید. سوم: مجددا تاکید کردم که با توجه به اینکه مراسم شب های حرم تعطیل است و تنها نکته ای که ممکن است باعث جنجال آفرینی گردد القای غلط این معنی است که علت تعطیلی مراسم شب ها، لغو سخنرانی ریاست جمهوری است. لذا پیشنهاد ما این است که آقای رئیس جمهور یکی از دو سخنران روز چهاردهم خرداد به همراه یادگار امام باشد. در حالی که به لحاظ اجتناب ناپذیر بودن لغو مراسم شبانه حرم و طبق روال مراسم سالهای قبل که در مراسم روز 14 خرداد فقط سخنان آقای حاج حسن آقا و مقام معظم رهبری بود می توانستیم سخنران دیگری نداشته باشیم. نکته چهارم و مهم دیگر که عرض کردم اینکه یادگار امام در طول سنوات گذشته سخنران قبل از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بودند اما با توجه به حساسیت شرایط کشور آقای حاج سید حسن آقای خمینی نه تنها اصرار به سخنرانی ندارند بلکه تمایل به عدم سخنرانی دارند ولی در صورتی که سخنرانی نکردن ایشان به هر دلیلی حمل بر جهات سیاسی و منشاءاختلاف و برداشت سوء می شود و شما تاکید بر سخنرانی ایشان دارید باید فکر جدی بشود زیرا ما نگران حادثه آفرینی و اخلال افراد در برنامه ی ایشان هستیم. ایشان پس از تحلیلی از شرایط و جریانات سیاسی کشور بر سه نکته تاکید کردند:
اول اینکه افراد خاصی ( که ایشان نام بردند ) نباید تحت هیچ شرایط در مراسم حضور یابند و افراد دیگری را نیز ذکر نمودند که نباید دعوت شوند ولی حضور آنان در میان مردم منطقی است. استدلال ایشان این بود که حضور بعضی از افراد در مراسم موجب بی نظمی و اخلال می شود.
دوم اینکه با توجه به شرایط حرم تعطیلی برنامه ی شب ها بلامانع ولی مراسم بزرگداشت و نماز جمعه باید یکی باشد. همه باید متمرکز برای برگزاری یک مراسم با شکوه باشیم و تاکید خاصی در مورد سخنرانی و یا لغو سخنرانی آقای رئیس جمهور در مراسم چهاردهم خرداد نداشتند.
سوم در مورد سخنرانی جنابعالی اظهار داشتند این برنامه طبق روال گذشته باید انجام شود و شرایط امسال با سال گذشته فرق دارد و ما بر اوضاع مسلط هستیم. قرار بر این شد که در ادامه ی کار نیز جلسات و تماسها ادامه یابد.
بدین ترتیب ستاد با جدیت وارد صحنه شد دستگاه های مختلف اجرایی، عملیاتی، امنیتی و فرهنگی پای کار آمدند و من در تمامی جلسات ستاد بر اهمیت و متفاوت بودن مراسم امسال و محور قرار دادن شعار وحدت تاکید داشتم و بر اساس برنامه ریزی قرار بر این شد مراسم در ساعت ده و نیم صبح با تلاوت قرآن کریم و عزاداری شروع، ساعت یازده تا یازده و نیم سخنرانی ریاست جمهوری، از ساعت یازده و نیم تا دوازده عزاداری و از ساعت دوازده تا دوازده و بیست و پنج دقیقه سخنرانی جنابعالی، سپس خطبه ها و نماز جمعه به امامت حضرت آیت الله خامنه ای برگزار شود. یادآور می شود نماینده ستاد نماز جمعه ی تهران نیز عضو ستاد بزرگداشت بوده و در جریان امور قرار داشت.
به روال هه ساله طی نامه ای از ریاست محترم جمهور درخواست نمودم که نماینده ویژه ی خود و دولت را به ستاد معرفی فرمایند که پاسخ این درخواست با تاخیر انجام شد و ابتدا شفاهی سپس در تاریخ سوم خرداد هشتاد و نه جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی ریاست محترم دفتر رئیس جمهوری طی نامه ای خطاب به اینجانب جناب آقای نجار وزیر محترم کشور را به عنوان نماینده ی ویژه ی رئیس جمهوری به ستاد معرفی فرمودند اینجانب جلسه ستاد را سریعاً در حرم با حضور ایشان تشکیل دادیم و گروه های مختلف گزارشات لازم را ارائه دادند و انصاف اینست که جناب آقای نجار قبل از مسئولیت نمایندگی ویژه دولت در ستاد ،از جایگاه وزارت کشور دستورات لازم را به استانداران و کمیته ی امنیت صادر کرده بودند و با توجه به مسئولیت جدید همت ایشان مضاعف و با تمام قدرت وارد صحنه شدند. چند تن از معاونین عمرانی،امنیتی،اجتماعی، حوادث غیر مترقبه وزارت کشور را مامور هماهنگی برنامه ریزی نمودند. چندین نوبت نیز به جنابعالی گزارش دادم که همه ی کارهای اجرایی و امنیتی و فرهنگی در مسیر خوبی جریان دارد و نگرانی نیست .

در طول بیست سال گذشته روال بر این بود که مسائل و برنامه کلان مراسم را اینجانب در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کنم و پس از آن معاونین و روسای کمیته ها برنامه را به اطلاع مردم برسانند. ستاد خبری و روابط عمومی ستاد مرکزی نیز در زمان مقرر شروع به کار کرده بود. جلسه ی مفصلی هم با آقای عاطفی نماینده محترم جناب آقای مهندس ضرغامی (ریاست سازمان صداو سیما )در جماران داشتیم و مقرر گردید اعلان برنامه ها با مصاحبه مطبوعاتی اینجانب آغاز شود متاسفانه مصاحبه ی مطبوعاتی بعضی از عزیزان پر تلاش ستاد بزرگداشت که تحت عنوان قرارگاه شهید فهمیده دو سه روز قبل از مصاحبه ی اینجانب به گونه ای در رسانه ها مطرح شد که همه ی مسئولیت های مراسم و تشکیل کارگروه ها به سازمان یا ارگان دیگری غیر از ستادبزرگداشت امام(س) محول شده است! و مهم تر این که ساعت شروع مراسم یازده صبح اعلام گردید. البته اینجانب در صداقت آن برادر عزیز شکی ندارم به دوستان اعلام نمودم این موضوع از روی غفلت به وجود آمده است. تا اینکه روز سه شنبه 4 خرداد مصاحبه ی مطبوعاتی با حضور خبرنگاران و رسانه ملی انجام دادم و تفصیل مباحث فرهنگی ، امنیتی واجرایی بیان شد. و جناب آقای ضرغامی با اظهار تعجب از بعضی مصاحبه های دیگران تاکید بر اینکه محور اطلاع رسانی مراسم با ستاد بزرگداشت و اینجانب تاکید داشت ولذا از ساعت نوزده تا پایان اخبار شامگاهی و در بعضی از شبکه ها با صدای اینجانب کلیات برنامه مراسم روز چهاردهم خرداد خصوصا اعلان شروع مراسم: ساعت ده و سی دقیقه صبح پس از قرآن و عزاداری سخنرانی ریاست جمهوری و پس از برنامه عزاداری مجدد ،سخنرانی جنابعالی و پس از آن خطبه های رهبر معظم انقلاب و اقامه ی نماز جمعه بارها پخس و اطلاع رسانی گردید. علاوه بر آن نیز بعضی از شبکه ها به طور جداگانه مصاحبه داشتند و شب چهاردهم خرداد نیز اینجانب بعنوان دبیر ستاد بزرگداشت در خبر سراسری ساعت 21 برنامه ی مراسم را اعلام نمودم و علاوه بر همه ی اینها طی یک هفته در تمامی اطلاعیه های رسمی ستاد که در صفحه اول روزنامه ها به چاپ رسید دقیقا برنامه ها اعلام گردید.
به جز امسال اصلا سابقه نداشته است که هیچ مسئولی پیرامون برنامه ی رسمی مراسم حرم جز برنامه ی اعلام شده ی ستاد خبر دیگری منتشر نماید و هیچ یک از دستگاه ها و حتی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی خارج از برنامه ها اطلاعیه ستاد اطلاعیه نمی دادند. در یکی از جلسات اصلی ستاد که با حضور وزیر محترم کشور برگزار گردید دو نکته قابل تأمل پیش آمد اول اینکه بعضی از عزیزان سخنران اصلی قبل از خطبه را ریاست جمهور و سخنرانی جنابعالی را بعنوان خیرمقدم آن هم با نام سید حسن مصطفوی یاد کردند. و جناب آقای افشار نیز بعنوان معاون کمیته فرهنگی و اطلاع رسانی مسائلی بیان داشتند در حالیکه معاونت فرهنگی ستاد در جلسه حضور داشتند و گزارش جامعی از برنامه های مختلف تبلیغی و فرهنگی ستاد ارائه نمودند که به ناچار اینجانب تذکر دادم که باید وحدت رویه در اطلاع رسانی به مردم حفظ شود.در آن جلسه مطلع شدیم یک کمیته تحت عنوان فرهنگی و اطلاع رسانی جدید خارج از مجموعه ستاد مرکزی مراسم شکل گرفته است!متعاقب این جلسه متاسفانه رئیس ستاد نماز جمعه تهران مصاحبه ای با این مضمون انجام دادند که نماز جمعه به امامت رهبر معظم انقلاب و خیر مقدم توسط سید حسن مصطفوی خمینی و سخنرانی قبل از خطبه ها رئیس جمهور خواهد بود. با اینکه در جلسه حضوری به ایشان اعتراض نمودم و درخواست شد که ستاد نماز جمعه بگونه ایی موضوع را اصلاح نمایند ولی پیامک های ارسالی ستاد نماز جمعه تکرار همان مصاحبه بود. و تنها دلیل این مطلب را حفظ شان ریاست جمهوری و رسوم دیپلماسی می دانستند و مسایل و گفتگوهای زیاد انجام شد که از بیان آنها صرف نظر می کنم شایان ذکر است از دیدار روز سه شنبه 31/1/89 تا روز 14 خرداد با جناب آقای وحید( علی رغم تاکید در جلسه قبلی مبنی تداوم هماهنگی ها و تماس ها ) توفیق جلسه مشترک و تماس با ایشان را نیافتم و بهر دلیلی که قطعا مصلحت بوده است از هماهنگی بیشتر و انتقال بعضی دغدغه ها محروم گردیدیم.
ستاد بزرگداشت از روز 8/3/89 توزیع کارت دعوت از میهمانان را آغاز نمود،و برای اطلاع و هماهنگی در محل دفتر مقام معظم رهبری با حضور برخی مسئولین دفتر ،سیاست توزیع کارت ها و نحوه صدور کارت برای افراد حقیقی و حقوقی ارائه شد و دوستان دفتر از برنامه ریزی و نظم و دقت و دسته بندی گیرندگان کارت ها متعجب و اعلام خرسندی نمودند. و جنابعالی بهتر می دانیدکه کارت ملاقات با کد خاص بگونه ای در سیستم کامپیوتر پیاده و تحویل گیرندگان می شود که هر کدام از آنها قابل پیگیری است ضمنا لازم به ذکر است که در برنامه مصوب کمیته امنیت و ترافیک مسولیت امنیت حلقه های اول و دوم با سپاه و حلقه سوم با نیروی انتظامی است . و راهنمایی و انتظامات داخلی مراسم و تنظیم صفوف و توزیع مهر و زیرانداز به عهده ستاد نماز جمعه تهران با همکاری نیروی مقاومت بسیج بوده است. و تنها نیروی تشریفات ستاد بزرگداشت به تعداد اندک در ارتباط با هدایت میهمانان خارجی و سفرا با آنها همکاری می نمایند و ستاد مسولین در رابطه با کنترل ورود با کنترل ورود و خروج افراد در مراسم ندارد .
علیرغم اینکه در یکی دو هفته مانده به روز 14 خرداد بسیاری از دوستان از بعضی مسایل احتمالی نگران بودند و اظهار می داشتند که دستهایی در کار است که نگذارند جنابعالی سخنرانی کنید ولی اینجانب با خوش بینی و بر اساس روال و روابطی که در طول بیست سال گذشته در ستاد حاکم بوده است و بر اساس توافق ها و هماهنگی هایی که در بالاترین سطوح با نهاد های مرجع و نماینده ویژه دولت و توافق های ستاد داشتیم به آنها اطمینان می دادم که چنین نخواهد شد. و جنابعالی نیز که یکی دو نوبت از فضای عمومی سئوال فرمودید اظهار داشتم که هیچ دلیل موجهی بر کار شکنی نمی بینم و بسیار از مواردیکه ذکر شد و بسیار از موارد دیگر را حمل بر اتفاق و غیر عمدی تلقی کردم. زیرا در باورم نمی گنجید – و اکنون نیز نمی گنجد- که مهمترین مراسم نظام اسلامی به نام امام و در سالروز رحلت آن حضرت با حضور عالیترین مقامات نظام و اعضای بیت شریف امام به عنوان صاحبان عزا در مسیری غیر از نمایش عظمت اقتدار مردمی و وحدت و وفاداری مردم به آرمانهای امام و تجلیل از امام و بیت امام و بیعت با رهبری هزینه شود بخصوص اینکه امسال توافق و اعلام شده بود که مراسم ،مراسم نمایش وحدت و اقتدار مردمی نظام باشد و تمام دستگاه های مسئول مسائل مختلف مراسم نیز عضو ستاد بوده و متعهد به اجرا و تعقیب همین هدف بوده اند.
تیم تشریفات آقای رئیس جمهور چند روز قبل با آقای جوادی معاونت فرهنگی حرم جلسه هماهنگی برای تعیین و ساعت حضور ایشان در 11 صبح روز 14 خرداد و ایراد سخنرانی داشتند. و اینجانب موکدا از آقای جوادی خواستم که به آقایان اعلام کند که طبق برنامه مصوب ستاد مرکزی سخنرانی ریاست محترم جمهوری راس ساعت 11 به مدت نیم ساعت پیش بینی و برنامه ریزی شده است.
از سوی دیگر با توافق قبلی لیست مجریان و قاری قرآن و مداحان نیز در کمیته های ستاد نهایی شد و اسامی آنها برای ورود به جایگاه به مسئولین ذیربط ارائه گردید. لیکن قضیه اصلی از اینجا آغاز شد که صبح روز چهارده خرداد که طبق توافق قبلی می بایست از ساعت 8 صبح صحن مراسم بروی مردم باز شود ازحدود 6 صبح گروه هایی به صحن وارد می شوند و مستقر می گردند!متاسفانه آقای جوادی که بیست سال بعنوان رکن اصلی هماهنگی و ارتباط مجریان و مداحان مراسم بوده و حضور فعال در جایگاه داشتند از ساعت 9 صبح تا حدود 30/10 پشت داربست ها منتظر ورود بودند و در نهایت با پیگیری اینجانب آقای جوادی و قاری قرآن و مداح تعیین شده از سوی ستاد برگزاری مراسم که از افراد شناخته شده و فارغ از گرایش های حساسیت برانگیز بودند حدود ساعت 10:30 اجازه ورود یافتند و البته مجری ستاد اجازه ورود نیافت و این در حالیست که قاری و مجری و مداحان تعیین شده از طرف ستاد نماز جمعه از قبل در جایگاه حضور داشتند فقط یکی از مداحان آنان به اشتباه از مسیری دیگر به محل پارکینگ زائران استانی راه یافته بود.
برنامه مراسم با کمی تاخیر از 30/10 صبح آغاز شد. همه ما منتظر بودیم که آقای رئیس جمهور قبل از ساعت 11 حضور داشته باشند نهایتا ایشان حدود ساعت 20/11 دقیقه به محل مراسم رسیدند و به جایگاه سخنرانی رفتند با اینکه 20 دقیقه از زمان مقرر تاخیر بوجود آمد به دوستان نماز جمعه گفتم برای اینکه مشکلی در برنامه پیش نیاید ما برنامه عزاداری بین دو سخنرانی را حذف می کنیم و آقای رئیس جمهور (حتی بیش از نیم ساعت که در برنامه پیش بینی شده بود)می توانند تا ساعت 12 سخنرانی را ادامه دهند ، بعد از ایشان سخنرانی جنابعالی بود. سخنرانی ایشان شروع شد حقیر 5 دقیقه قبل از ساعت 12 در پشت پرده تریبون به جناب آقای شیرمردی رئیس ستاد نماز جمعه تهران و به مجری مراسم عرض کردم که یادداشت بدهید سخنرانی تا ساعت 12 می باشد و شما 5 دقیقه دیگر زمان دارید. یادداشت از طریق مجری به ایشان داده شد ولی سخنرانی ادامه یافت تا دو سه دقیقه بعد از 12 مجددا از مجری درخواست کردم بنویسد که وقت شما گذشته است باز سخنرانی ادامه یافت اینجانب محترمانه و در زمانیکه فرصتی پیش آمد (هنگام تکبیر مردم) به ایشان عرض کردم وقت شما تمام است اعتنا نفرمودند پشت پرده نگاهم به نوشته جناب آقای نجار افتاد که ایشان علی رغم عمل جراحی سینوس ها و شرایط خاص بعد از عمل در جایگاه حضور داشتند که مرقوم می نمودند "جناب آقای رییس جمهور سخنرانی خود را تا ساعت 30/12 ادامه بدهید"!!با این توصیف یقین کردم که بناست نگذارند جنابعالی سخنرانی کنید همزمان که مجری یادداشت جناب آقای نجار را از سمت راست روی تریبون نهاد اینجانب از سمت چپ نامه را برداشتم و برگشتم به جناب آقای نجار اعتراض کردم که شما چه هدفی از این کار دارید آیا این احترام به امام و دودمان امام است. آیا این کار به وحدت جامعه کمک می کند ؟ برگشتم کنار تریبون به آقای رئیس جمهور دو سه نوبت عرض کردم وقت شما تمام است که ایشان با اخلاق خاص خود جلوی انظار عمومی و رسانه ها تندی نمودند. و اظهار داشتند برو شما چکاره اید و به سخنان خود ادامه دادند حجم یادداشت باقی مانده سخنرانی ایشان حاکی از آن بود که تا حدود 30/12 ادامه می دهند .
اینجانب از جهت اطلاع وضعیت پیش آمده به جنابعالی به اطاق مجاور آمدم دریافتم که مقام معظم رهبری و روسای قوا و چند تن از شخصیت های روحانی و سیاسی کشور حضور دارند پس از عرض ادب و ارادت خدمت مقام معظم رهبری، به آقای وحید عرض کردم برخلاف انتظار و برنامه های اعلام شده بناست که اقای رئیس جمهور تا زمان نماز به سخنان خود ادامه دهند، اظهار داشتند که با تذکر من قضیه حل نمی شود، به ناچار خدمت مقام معظم رهبری و در حضور میهمانان عرض کردم که ظاهرا بنابر اینست که نگذارند آقای حاج سید حسن آقا سخنرانی کنند که ایشان با قاطعیت فرمودند: "برای چه؟ حتما باید ایشان سخنرانی کنند". تا آنجا که من می دانم پس از این مطلب نیز جنابعالی درخواست نمودید که با توجه به ضیق وقت سخنرانی نکنید که معظم له بر سخنرانی شما تاکید و به جناب آقای وحید نیز در این رابطه سفارشی داشته اند.

خلاصه بعد از این ماجراها جناب آقای رئیس جمهور تا حدود ساعت 15/12 به سخنرانی ادامه داده و با کمال تأسف در پایان سخنرانی خویش این مطلب را (که اعلان آن شأن و وظیفه مجری برنامه است ) اعلام می نمایند که: اینک توجه شما را به سخنان رهبری جلب می کنم! جای تعجب اینکه پس از سخنرانی نیز اینجانب را مورد خطاب و عتاب قرار داده که شما چکاره اید و به چه حقی به من یادداشت می دهید من رئیس جمهور این ملت هستم. و جناب آقای نجار نیز با تکیه بر اینکه ایشان 25 میلیون رای دارند کسی حق محدود کردن سخنرانی وی را ندارد مطالبی را بیان کردند. حال چه کسی است که نداند در تمام دنیا و در تمام مناسبت های رسمی داخلی و بین المللی تنظیم برنامه یک همایش و تعیین وقت سخنرانی و لو بالاترین مقام ،تابع برنامه ریزی قبلی توسط نهاد مسئول همایش است و برای رعایت نظم برنامه ها، آخرین زمان باقیمانده از برنامه و یا پایان برنامه را طی یادداشت به سخنران یاد آور می شوند.
و این نه تنها برخلاف اخلاق دیپلماسی و نادیده گرفتن شأن سخنران نیست بلکه نشاندهنده نظم برنامه و شأن شرکت کنندگان در آن است خصوصا آنکه نظم یکی از سفارشات موکد اسلام و وصایای امیر مومنان و از نکات برجسته سیره امام خمینی است که این مراسم بیاد او و در حرم او آنهم با اعلانهای مکرر قبلی برنامه ها بوده است و رعایت حدود تعهدات و مقرارات ،از مجریان عالی قانون بیش از دیگران مورد انتظار است. و شأن مردم بزرگواری که در آن گرمای ظهر در صحن و اطراف آن حضور داشتند ایجاب می کرد که مسئولین برنامه، نظم آنچه را که بر اساس آن مردم را دعوت کرده بودند رعایت کنند.
اصولا در کشور ما رسم است که در یک همایش ملی، اسلامی یک شخصیت والا در افتتاحیه و یک شخصیت والاتر در اختتامیه و شخصیت یا شخصیت های دیگر در بین افتتاح و اختتام سخنرانی کنند پس ضرورتی ندارد که افراد برای اثبات شان و دیپلماسی خود از هر طریق و هر وسیله ولو با نقض همه برنامه ریزیهای انجام یافته و تغییر برنامه ها استفاده کنند و همین امر بستر تشدید آن صحنه های دور از انتظار در برنامه بعد را فراهم سازد.
اگر بحث رعایت شئون و آداب است آیا اخلاق اسلامی و آداب جمعی و ایرانی ایجاب نمی کرد که در این جلسه که بمناسبت سالگرد رحلت امام برگزار شده است جناب آقای رییس جمهور برای یکبار و در حد یک جمله کوتاه به صاحبان اصلی عزا دراین مراسم که اهل بیت امام هستند و اکثریت آنها در این جلسه حاضر بودند تسلیت بگوید؟ آیا فقط باید شأن ایشان حفظ شود آنهم به بهای برهم زدن برنامه های دیگر و نظم آن و بی حرمتی به شئون دیگران!.
اکنون با توجه به این گزارش اجمالی که در آن از ذکر ناگفته های دیگری که مکتوب نمودن آنرا صلاح نمی دانم چند نکته حائز اهمیت دیگر را عرض می کنم:
1- آیا چنین مراسم با عظمت و با شکوهی که ثمره عشق مردم به امام و تلاش شبانه روزی هزاران نفر در ستادهای مرکزی و استانی بوده است و می بایست نماد وحدت و همدلی همگان باشد و به نام امام و ولایت و نمازجمعه مزین شده است سزاوار یک چنین بداخلاقی ها و به دنبال آن حرمت شکنی ها بود؟و کدام دستاورد مهم دیگر این مراسم است که بتواند جبران کننده سنت زشتی باشد که با کمال تأسف عده ای آنرا در زمان سخنرانی بعد از شما رقم زدند.
2- می دانید که عهده دار ثبت نام زائران سراسر کشور و استان تهران و اعزام و اسکان و تغذیه آنان سازمان نیروی مقاومت بسیج بوده است و من سوگند می خورم که اکثریت قریب به اتفاق آنان که سالهاست این مسئولیت سنگین را به شایستگی انجام داده اند مشتاق شنیدن سخنان و دیدن چهره شما بوده اند لذا با اطمینان می گویم نه بسیجیان عزیز و نه زائران محترم هیچکدام راضی به این رفتار ناپسند گروه خودسر زائر نما نبوده اند و ساحت امام دوستان از این گونه اعمال منزه است و باید خون دل خورد و دم فرو بست.
3- جنابعالی می دانید دهها هزار نفر نیروی امنیتی و اطلاعاتی و انتظامی عاشقانه در این مراسم خدمت می نمایند و علیرغم تهدیدات و خطرات بزرگ، مراسم سالگرد امام بیاری خداوند با هیچ حادثه سوء امنیتی مواجه نبوده است و امسال نیز نظم خاصی در تعیین حلقه های امنیتی و اجرای ترافیک و راهنمایی زائران برقرار بود اما چه شد که در صحن اصلی مراسم که بیشترین دغدغه نظم و آرامش وجود داشت گروهی به خود اجازه دهند که تصویر نادرستی از عملکرد نیروها در اذهان عمومی برجای بماند. اینکه به جنابعالی یا اهل بیت امام اهانت شود یک بحث مهم است اما اینکه در مقابل دیدگان جهانیان ناتوانی نیروها در ایجاد نظم و آرامش به نمایش درآید بحث مهم دیگری است. آیا این زنگ خطری برای کل نظام و اعتبار نظام نیست؟ آیا بعد از این، مراسم ملی و اسلامی و وحدت بخش ما رو به سردی و تعطیلی نمی گذارد؟
اگر مسئولیت این گروه اندک را کسی به عهده نمی گیرد چرا از شناسایی آنان واهمه می شود. در حوادث یکسال اخیر بسیاری از افراد از طریق تصاویر تلفن همراه و غیره شناسایی و دستگیر شده اند اما این گروه که بدون نقاب و در فاصله دو متری دهها دوربین پر قدرت و فیلم برداری صداو سیما و خبرنگاران بودند و از اول تا آخر سخنرانی جنابعالی جست و خیز و هیاهو می کردند و برنامه ای بدین عظمت را در بیش انظار جهانیان آنگونه مشوه جلوه دادند ، قابل شناسایی نیستند؟
بحث بسیار مضحک و شرم آوری را بعضی ها طرح کرده اند که "ستاد کارت ها را توزیع می کند" (پس خودشان جوابگو باشند)! آری ستاد کارت میهمانان را صادر و توزیع می کند اما آیا اینها با کارت ستاد آمده اند؟ در این صورت چون تمام کارتهای ستاد دارای کد رهگیری و با نام افراد و ارگانهاست چه خوب است که این گروه چند صد نفری را شناسایی و با اسم و رسم و تصویر به مردم معرفی کنند. در هر حال نیروهای اطلاعاتی کشور نباید از کنار این قضیه براحتی بگذرند.
4- شاید برای جنابعالی و بعضی افراد دیگر تعجب آور بود که چرا من دو روز به مراسم و خصوصا روز 14 خرداد اینقدر تاکید داشتم که براساس برنامه اعلام شده ستاد عمل شود و نظم برنامه بهم نخورد و رئیس جمهور فرصت سخنرانی برای شما بگذارد. زیرا برنامه های فراوان حسینیه جماران در حساسترین شرایط انقلاب در زمان امام و تجربه 20 ساله مراسم که بصورت مطلوب برگزار شده بود بما آموخته بود که هرگونه بی نظمی در برنامه ها و لغو و تغییر آنها خصوصا با توجه به حسیاسیتهای کنونی التهاب آور خواهد شد. پر واضح است ستادی که بیست سال برنامه ریز مراسم بوده و همگان به تصمیمات آن احترام گذاشته اند نباید اجازه دهد که یکی از سه برنامه اصلی آن مورد خدشه و تخریب قرار گیرد و ثانیا برای من که از بدو ورود امام به ایران عزیز در خدمت و کنار امام بوده ام و شما و برادران عزیزتان حضرات حجج اسلام آقای سید یاسر خمینی و آقای سید علی خمینی را همواره در آغوش پر مهر امام یافته ام که آن مرد الهی و عارف واصل و حکیم دوراندیش شما را از دل و جان دوست می داشت و لحظه ای نگاه پر عطوفت و دعای خیرش از شما دور نمی گردید و از دید ما و نزدیکان امام در همان زمان با توجه به پیش بینیها و هشدارهایی که امام نسبت به قوی بودن احتمال برخوردهای ناروا نسبت به یادگار و منسوبین پس از مرگ خود داشته اند و با علم به اینکه این محبت و علاقه که در انظار و حتی در نوشته ها ابراز می شد تنها به دلیل علقه نسبی نبوده است بلکه تذکری عالمانه برای دوران بعد و آیندگان است. بسیار سنگین و ناباورانه بود که عده ای تمام همت خود را صرف جلوگیری از برنامه سخنرانی شما نمایند .

حال سوال اساسی این است که دست آورد این کار برای نظام چیست؟ آیا این هنر نظام است که ما مراسمی را برپا کنیم و صدها هزار جمعیت را از سراسر کشور و از برخی نقاط دنیا در حرم فرابخوانیم اما بواسطه زمینه هایی که عرض کردم و بدنبال آن عملکرد جاهلانه عده ای قلیل به گونه ای تفسیر و حتی با کمال تأسف در برخی روزنامه های رسمی تحلیل شود که اهل بیت امام هم جزء مخالفین هستند؟! در حالیکه من با تمام وجود می گویم که نزدیک ترین، دلسوزترین افراد به امام، به نظام، به ولایت ،به مردم و به قانون اساسی شما می باشید نه مدعیان طماع دروغگو، نه آنها که کمر به هدم همه ارزش ها و و دست آوردها و داشته های انقلاب بسته اند و برایشان وحدت و اخلاق و انسانیت معنایی ندارد و اکنون که انزجار عمومی از این حرمت شکنی فراگیر شده است به هر ترفندی برای پاک کردن این لکه ننگ تاریخی دست می زنند .بگذرم و این گزارش دردآلود را با نوشتن شعری از امام خمینی که مضمون آن دعا در حق پدر بزرگوارتان و مادر مکرمه و شما و اخوان معظم است، خاطر مالامال از غم و شکایت و اندوه و اعتراض خود را تسلی بخشم.
انشاء الله نفس گرم امام و دعایش با مرور این شعر زخم دلتان را التیام بخشد.
احمد است از محمد مختار / که حمیدش نگاهدار بودفاطی از عرش بطن فاطمه است / فاطر آسمانش یار بودحسن این میوه درخت حسن / حسنش یار پایدار بودیاسر از ال پاک سبطین است / سرٌ احسان ورا نثار بودعلی از بوستان آل علی است / علی عالیش شعار بودپنج تن از سلاله احمد / شافع جمله هشت و چار بود
(دیوان اشعار امام خمینی )
محمد علی انصاری

17/3/89

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

دل نوشته حمید انصاری درباره حرمت شکنی در حرم امام

به نام خدای مظلومان

انا لله و انا الیه راجعون

روز گذشته در کمال ناباوری و در حالی که چشم دهها هزار زائر به تریبون مراسمی دوخته شده بود که در یک سویش مضجع نورانی امام بود و در سوی دیگرش چشم ها و قلب های بی شمار مشتاقانی که آمده بودند تا خاطره ی فراموش نشدنی وداع جانسوز 14 خرداد را در سالروز رحلت مقتدایشان زنده کنند و همراه با میلیون ها بیننده ای که از رسانه ی ملی نظام در بزرگترین مراسم سالانه در عصر پس از امام و در محضر صاحبان عزا ، اعضای خانواده ی شریف امام قدردانی خود را از عزیزی که تمام هستی و خاندان خویش را وقف عزت اسلام و سربلندی ملت شریف ایران کرده است در پیش چشم صدها خبرنگار خارجی به نمایش بگذارند ،آری در کمال ناباوری در چنین روزی در محضر امام ، در حرم امام و در جلوی دیدگان خاندان امام ظلمی را نسبت به بانی مجلس و یادگار امام سازمان دادند که اگر در دید و منظر همگان نمی بود کسی باور نمی کرد .
دیروز (جمعه) یادگار و حفید محبوب امام ، همان کسی که از بدو تولدش بارها امام در نامه هایش از تبعیدگاه، دعاهای خاص خود را همراه با بوسه های پدرانه و مهربانانه نثار او کرده و صدها بار بر سرو روی او بوسه زده است ، همان کسی که امام خمینی در مناجات های شاعرانه و سروده هایش با تبرک جستن به اسامی اهل بیت رسول خدا(ص) برای او و دیگر اهل بیتش عزت و ماندگاری را از خدای متعال طلب کرده است ، حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن آقای خمینی با دوبار تأکید رهبر معظم انقلاب به عنوان دومین سخنران مراسم - طبق سنت همه ساله پشت - تریبون آمد .
پیغام ها و هشدارهایی از مدت ها قبل از برخی محافل افراطی می رسید و رسما نیز در اظهارات برخی افراد موثر در مراکز خاص در سایتها انعکاس یافته بود مبنی بر این که نخواهند گذاشت این سخنرانی پا بگیرد. شواهد و قراین همگی از تصمیم همان محافل افراطی به اخلال در برنامه سخنرانی یادگار امام حکایت داشت.
به واسطه ی عظمت ابعاد جسارتی که در این روز بزرگ به وقوع پیوست و پیامد های عمیقا نگران کننده آتی آن ، اگر دبیر محترم ستاد بزرگداشت امام خمینی صلاح ببیند و شرحی از جزئیات مراسم به صورت مستند برای مسئولین امر و عموم مردم شریف و بهت زده از این ماجرا را منتشر نماید ، در کشف علل و عوامل وقوع این ماجرای تلخ بسیار راه گشا می باشد .
به هر حال ، چهره ی یادگار امام برای استقرار در پشت تریبون در جایگاه ظاهر شد . ایرانیان در طول تاریخ و اکنون نیز در همه جای جهان به ملتی با ادب ، با فرهنگ و قدرشناس شناخته می شوند. جمعیت از مسئولین نظام و علمای حاضر و میهمانان خارجی و مدعوین رسمی و عموم زائران امام آماده بودند تا با ذکر شیرین صلوات بر خاتم پیامبران (ص) به صاحب عزا ، نوه و یادگار امام خوشامد گویند و داغ های نشسته بر دل این عزیز و مهم تر از همه داغ فراموش نشدنی رحلت امام را به وی و دیگر اهل بیت امام که در جمع حاضر بودند تسلیت گویند. اما از آغاز اعلان برنامه دومین سخنران ، جمعیتی حدود هزار نفر در حالیکه در حساس ترین مکان نزدیک به جایگاه استقرار داده شده بودند با تمامی وجود فریاد می کشیدند و شعار هایی نامرتبط و بعضا توهین آمیز سر می دادند که قصد آنان در جلوگیری از سخنرانی یادگار امام تا زمانی که ایشان سخنانش را ناتمام گذاشت کاملا مشهود بود. شعارها و همهمه هایشان درهم و نامفهوم بود، حاج سید حسن آقا سخنش را با نام خدا آغاز کرد اما آن جمع اندک هتاک و پرهیاهو برنامه اشان چیز دیگری بود و همچنان به فریاد کشی و اخلال ادامه می دادند. خیل زائرانی که از اقصی نقاط ایران از شهرها و روستاهای مختلف در محوطه صحن حضور داشتند ایستاده یا نشسته مات و مبهوت از چرایی این بی نظمیها، ساکت برای شنیدن سخنان عزیز خاندان خمینی منتظر بودند و جمعیت بیشتری که در محوطه بیرون صحن بودند نیز بی خبر از آنچه که در صحن و جلوی جایگاه اتفاق افتاده است برای استماع سخنان فرزند برومند یادگار امام به انتظار نشسته بودند. استواری ، صبوری و متانت یادگار امام که میراث ارزشمند پدر و امام راحل است و بیان مقدمه سخنرانی ایشان و تذکرات توأم با آرامش ایشان نیز هتاکان را به شرم نیاورد. سرانجام عزیزمان حاج حسن آقا با دلی رنجدیده، حرمت شکنی در روز امام و حرم امام را تاب نیاورد و پس از تذکار چند نکته کوتاه اما بسیار پیامدار و پرمعنی – که اهل معرفت و آگاهی، معنای تکاندهنده این جمله که هنوز دو دهه بیش از رحلت امام نگذشته است! را بخوبی می دانند - سخن خویش را نا تمام گذاشت و بدین ترتیب این جمعیت اندک اما پرهیاهو و با برنامه قبلی و مستظهر به حمایتهای محافل افراطی که فضای روبرو و نزدیک جایگاه و تریبون (در پشت محل استقرار مسئولین و مدعوین) را اشغال کرده بودند جسارت شکستن حرمت حرم امام ، حرمت مراسم عظیم رسمی سالروز رحلت امام و شکستن حریم خاندان و یادگاران امام را به نام خویش و به نام گردانندگان خود ثبت کردند.
آری این جمعیت اندک، و البته نه اینها که گردانندگانشان که در سال های اخیر و این ایام جز خط کشیدن بر همه ی افتخارات سی ساله نظام ، بی اعتبار کردن دست آورد های انقلاب ودادن نسبت های مکرر ناروا به نزدیک ترین اصحاب انقلاب و یاران امام و ایجاد تفرقه و تنش بین نیروهای انقلاب و دو دسته گی در جامعه و بدبین کردن جوانان به افتخارات و مواریث و یادگاران امام با جعل و انتشار دروغهای مکرر و تهمت و افترا به دیگران آنهم با شعارها و نمادهای به ظاهر دفاع از امام، هنر دیگری نداشته و کار شبانه روزیشان در سایت ها و تریبون ها ومراسم و مداحی ها و خیابان ها این است که هر روز چهره ای دیگر از نیکان و خدمت گزاران ملت و انقلاب را از گردونه خدمت گذاری به مردم و انقلاب محروم، و ناجوانمردانه بر تمامی خدمات آنان قلم سیاه بکشند، و یقینا اگر روند به همین منوال ادامه یابد چنین سرنوشتی را این جریان افراطی برای یکایک خدمتگزاران صدیق انقلاب از هر دو جریان و جناح موجود و فعال در عرصه انقلاب تدارک خواهند دید. آری اینان و گردانندگانشان در روز جمعه در مراسم امام و در بزرگترین گردهمایی معنوی سالانه ی نظام، همان مراسمی که بیست سال است با کمال امنیت و پرشکوه بدون هیچ حادثه ای برگزار می شده است را با مقاصدی بسیار پست دنیایی و دست آوردی بس بی مقدارتر از آن به چالش کشیدند و حرمت ها را شکستند و دل دشمنان امام را شاد و دل دوستداران اهل بیت امام را داغی تازه نهادند.
نتیجه چه شد ؟ صدها تن میهمانان خارجی دعوت شده به مراسم مهبوت و مغموم ، سر اکثریت مسئولین رده های مختلف نظام در تمام طول برنامه پس از این واقعه تلخ به زیر افکنده و غمگین ، دل داغدیده محترمات اهل بیت امام و عزیزان امام شکسته و با چشمانی اشک آلود مراسم را از نیمه ترک گفته ، دل هزاران مادر و پدر شهید حاضر در مراسم و یا ناظر این وافعه از سیما، خونین و در آن سو اما چشمان نامحرم دشمنانی که همه ساله ابعاد این مراسم و مطالب آن را به دقت رصد می کنند از حرمت شکنی نسبت به خاندان امام برق زده و شادمان، این بود دست آورد همه تلاشهای پنهان و آشکاری که از چندین ماه پیش بکار بستند تا بخیال باطل خود بین مردم و اهل بیت امام و یادگار امام فاصله بیاندازند. و این بی حرمتی در حرم امام بهترین ارمغانی بود که این جریان افراطی در سالروز بزرگداشت یاد امام به بوقهای بیگانه ارزانی داشت تا سوژه ای شود برای تحلیلها و خبرها در به چالش کشیدن نظام و تفرقه اندازی بین دلسوزان انقلاب.
در شگفتم رسانه ها و روزی نامه هائی که هرگونه حقگویی را به دلیل اینکه موجب خشنودی بیگانگان شده و اسباب خوشحالی بی بی سی و صدای آمریکا می شود را بشدت محکوم می کنند و با همین حربه هر روز به این و آن می تازند امروز چگونه این اقدام وقیحانه را که در پیش چشم دوربینهای پرشمار خودی و بیگانه سازماندهی کرده و به نمایش گذاشتند و مراسم امام را تحت الشعاع قرار دادند توجیه می کنند. و چگونه خود را پیرو رهبری و ولایت می دانند در حالیکه شاهد بودند که رهبری معظم انقلاب با حرکت بی سابقه خویش در تفقد نسبت به یادگار امام درست بفاصله چند دقیقه پس ازاین حرمتشکنی ها عملا از این جمعیت اندک و هتاک تبری جستند؟.
نسبت دادن اینگونه رفتارهای وقیحانه به بسیجیان واقعی و آن بسیج عزیزی که امام آنرا تعریف و تأسیس کرد و اوامر و نواهی خویش را بطور شفاف درباره وظایف آن در وصیتنامه تصریح نموده است، بزرگترین ظلم به بسیج و اهانتی است بزرگ به شهیدان و بسیجیان واقعی و امام بسیجیان.
شرم آورتر از آنچه که این جمع اندک سازماندهی شده و هتاک در حرم امام پدید آوردند آنکه به فاصله چند دقیقه پس از این حادثه با استفاده از امکانات عمومی و بیت المال در پیامکهای کوتاه فراوان – که مدتهاست اینگونه پیامها را بدون اجازه گیرندگان و صاحبان تلفن همراه مرتب در موضوعات مختلف مخابره می کنند – به ابراز شادمانی از اینکه نگذاشتند نوه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در مراسم بزرگداشت امام و پدر بزرگ خویش از امام بگوید و از زائران امام تشکر کند پرداخته و حتی وقیحانه در پیامکهایشان از اینکه درخواست صلوات و فاتحه برای امام نیز آنان را از برهم زدن مراسم باز نداشت اطلاع رسانی و شادمانی کردند.


ساعتی بعد که ابعاد این حرمت شکنی وقیحانه دهان به دهان و از طریق گفتگوهای حاضرین و ناظرین واقعه فزونی گرفت و آغاز موجی از همدردی با اهل بیت رنجکشیده امام و پرسشهای جدی اینسو و آنسو از چرایی و چگونگی این بی حرمتی پدیدار گشت، گردانندگان این واقعه و آن محافل، به اصطلاح دستپاچه شده و در سایتها و رسانه های خویش شروع کرده اند به فلسفه بافی و دادن آدرسهای گمراه کننده و خلاف گوییها؛ تردیدی ندارم که روزنامه های آتش بیار اینگونه معرکه ها که حلقه وصل محافل افراطی و خط دهنده تبلیغات آنند از فردا به هر رطب و یابسی متوسل می شوند تا به توجیه این وقاحت و حرمت شکنی آشکار بپردازند و ابعاد این لطمه بزرگی که به حیثیت مهمترین برنامه معتبر نظام جمهوری اسلامی زدند که در شاخصهای خط و راه امام از کبائر گناهان است را کوچک جلوه داده و حتی آنرا کاری افتخار انگیز بنامند و و حرمتشکنی و توهینهای این جمعیت اندک سازماندهی شده هتاک را که مردم شریف تهران مدتهاست بخوبی ماهیت و حرکات آنها را می شناسند، به مردم و زائران امام نسبت دهند. اینهم رنجی دیگر در کارنامه رنجهای بیشمار خاندان خمینی کبیر، و باید همان شعر عارفانه امام را زمزمه کنیم که در آن رنج و بلای پیمودن راه حق و حقیقت را بجای شیرینی و آسایش ناهمراهی با حق طلب کرده و می گوید: ما را رها کنید در این رنج بی حساب
ذکر این خاطره و حقیقتی که دیروز (جمعه) دو سه ساعت بعد از مراسم شاهد آن بودم خالی از لطف و نکته نیست. عصر جمعه نخستین باری که ساعاتی بعد از مراسم، جناب حاج حسن آقای خمینی را دیدم و از ایشان در باره نگاهشان به حادثه و بازتاب آن پرسیدم بطور طبیعی به لحاظ روابط صمیمانه ای که داریم - که خود محصول منش بلند و کرامت این خاندان است – انتظار و تصورم بر این بود که در پاسخم ایشان ابتدا درد دلی کند و از دشواری تحمل شرایط در این روزها اشاره ای داشته باشد خدای متعال را شاهد می گیرم اولین مسئله و مهمترین مطلبی که پیرامون این حادثه گفت این بود آنچه که مرا بیش از هر چیز رنج می دهد اینکه این مسأله بر متن و اصل مراسم امام و فلسفه وجودی آن که بزرگداشت یاد و نام امام و به رخ کشیدن عظمت نظام جمهوری اسلامی بوده غلبه کرده است.آیا بیان همین یک نکته از نگاه و دغدغه های یادگار امام کافی نیست تا بانیان بلوای حرمت شکنانه روز جمعه را در پیشگاه خدا شرمنده کند؟
آری دغدغه عزیزان خمینی مسائل شخصی نبوده و نیست. این را ملت ایران با تمام وجودش در مواجهه و مراوده با امام و خاندان امام در این سی سال گذشته و سالهای پیش از این در یافته است. از زمان وقوع این حرمتشکنی تلخ تا لحظه نگارش این دلنوشته که از سر ناصبوری و دلتنگی از رنجهای این روزها بر قلم شکسته ام جاری شد چندین بار دستخط این جمله دردآلود امام در جلوی چشمم مجسم گردید جمله ای از پیام امام که وقتی برای درج در صحیفه امام در سالهای قبل آن را مرور می کردم بارها از دردهای ناگفته و رنجهای فراوان امام گریستم. توصیه می کنم یکبار دیگر آن پیام و چندین پیام دیگر با همین مضمون از امام را بخوانید و از شگفتی پیش بینی های امام و رنجهای دل دریائیش بیشتر بدانید. جمله امام چنین است: « احتمال قوى مى‏دهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مى‏دانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمه‏هایى به گوش مى‏خورد که احتمال فوق را قوى‏تر مى‏کند. » صحیفه امام، ج‏17، ص 90پس از واقعه تلخ دیروز (جمعه) علاوه بر مراجعه و تماسهای فراوان زائران و حاضران در مراسم با دفتر حضرت امام و دوایر حرم مطهر در ابراز انزجار از گردانندگان این حرمتشکنی، تا اکنون چندین تماس تلفنی از اعضای خانواده معزز شهیدان و حتی خانواده سه فرزند شهید داده داشتم که هق هق گریه امانشان نمی داد و ملتمسانه می خواستند همدلی خود و خانواده اشان را به حاج حسن آقا و اعضای بیت امام برسانم. این انگیزه ای شد برای بازگویی درد دل خود در این نوشته و همصدایی با خیل عظیم عاشقان خمینی که دستشان از رسانه ها و ابزار قدرت کوتاه است.
در دلتنگیها و بی قراری های اخیر خویش گاهی زمزمه می کنم: خوش بحال آنها که جریان تلخ حرم امام در مثل دیروزی را ندیده و آنچه که ناجوانمردانه در این ایام در حق یاران و همراهان و خاندان امام می گویند و می نویسند و خواهند نوشت را نشنیده و رفتند، خوش بحال مرحوم حاج احمد آقا، آیت الله توسلی، و آنها که به وقوع پیوستن پیش بینی اعجاب انگیز امام را ندیده و رفتند.... و انا ان شاء الله بهم لاحقون.
خدمتگزار ترویج اندیشه و آثار امام - حمید انصاری 15 خرداد 1389