حسین جانم محرمت آمد
و این بیش از هر چیز نشان از گذر عمر ما دارد سالی دیگر در غفلت گذشت و ما هنوز از پی محرم دی سرگردانیم
هنوز علمدارانی از سپاهت ظالمانه تن در بند و مهر بر لب سوگوار تواند
من که سرگردانم و این روزها خیلی بیش تر سرگشته و پریشان
ای حسین چه زیبا کعبه سنگ را می رهانی از پی کعبه دل
و ما اما گریزان از دل
و کیست که بداند چه بر تو رفت
و کدامین فریاد رسی تو را سزاست جز حق
و این بغض های فروخفته کاش تنها در اندوه تو شکوفند
و ای اشک ببار
ای کاش می فهمیدم
و این بیش از هر چیز نشان از گذر عمر ما دارد سالی دیگر در غفلت گذشت و ما هنوز از پی محرم دی سرگردانیم
هنوز علمدارانی از سپاهت ظالمانه تن در بند و مهر بر لب سوگوار تواند
من که سرگردانم و این روزها خیلی بیش تر سرگشته و پریشان
ای حسین چه زیبا کعبه سنگ را می رهانی از پی کعبه دل
و ما اما گریزان از دل
و کیست که بداند چه بر تو رفت
و کدامین فریاد رسی تو را سزاست جز حق
و این بغض های فروخفته کاش تنها در اندوه تو شکوفند
و ای اشک ببار
ای کاش می فهمیدم