۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

صانع ژاله

بی شک یکی از آینده سازان کشورمان بود. قبولی در دانشگاه هنر تهران کار ساده ای نیست و برای بسیاری آرزویی است دست نیافتنی. امروز اما آرزوهای پدر و مادر اوست که بر باد رفته و کسی پذیرای آن نیست.
به سادگی می گویند منافقین آمدند و در میان هزاران مامور امنیتی لباس شخصی یا با لباس پلیس، هفت تیر کشیدند و خون بی گناهانی را ریختند.
آیا این پاسخ درخور نظام جمهوری اسلامی است ؟
براستی این منافقین کیستند و از چه قدرتی برخوردارند و تا کجاها نفوذ کرده اند. چگونه است این کوردلان راه پیمایی راه می اندازند برای براندازی نظام و انقلاب ، اما به جای تیراندازی و درگیری با ماموران به راه پیمایان آتش می گشایند. راه پیمایانی که به قول و نظر مقام های امنیتی ، قضایی و قانون گزاری کشور، از خود آن هایند .
صانع ژاله بسیجی بود یا نبود ، سبز بود یا نبود ، هر چه بود منافق نبود، همچون میلیون ها ایرانی دیگر که منافق نیستند . برای ابراز عقیده و به جای آوردن وظیفه ، در انتخابات شرکت کرد همچون میلیون ها ایرانی دیگر. خونش به ناحق بر زمین ریخت همچون شماری دیگر و خدا کند این آخرین خون ها باشد برای ابراز عقیده و اعتراضی مسالمت آمیز در راستای قانون اساسی.
روحش شاد

هیچ نظری موجود نیست: