۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

گل های شمع دانی

سیزدهم فروردین روز گره زدن سبزه و آشتی با طبیعت . آهسته آهسته معنای رسم و آیین کهن در حال تغییرند و جای خود را به رفتارهای تازه می سپارند .
برخی مردم که خسته از بگیر و ببندهای روزمره دمی آسایش می طلبند تعطیلات نوروز را ترجیح می دهند در مسافرت به سر برند . از پیش از سال تحویل رخت سفر بسته و تا پس از سیزده در حال گشت و گذار و گردشند . انگار نه انگار که دید و بازدید و دل جویی از بزرگ ترها و رفع کدورت ها همه از کارهای سفارش شده روزهای ابتدایی سال نو ،موسوم به نوروز و عید بوده اند .
فکرش را بکنید برای کسانی که تمام تعطیلات را در سفر و گردش بوده اند سیزده به در چه معنایی دارد. مثل کسی که تمام این روزها را در سفر بوده و حالا که برگشته می خواهد برای دیدار بزرگ ترها برنامه ریزی کند .
در هر حال از فردا شروع رسمی کار و تلاش در سال جدید شکل می گیرد و امید که سال پرباری باشد برای تمام هم وطنان حتا برای کسی که گل های شمع دانی را از باغچه خانه ما ربود .
جلوی خانه کوچک ما باغچه ای قرار دارد . هر سال با شروع بهار وقتی همسایه ها سرگرم کارهای دم عید خود سخت در رفت و آمدند ، من هم با گل کاری باغچه کوچک جلوی خانه به پیشواز بهار می روم. امسال اما ذوق و شوق تازه ای داشتم از این کار . چرا که وقتی داشتم ته مانده های سیگار همسایه سابق مان را از توی باغچه جمع می کردم ، می دانستم برای آخرین بار است که دارم این کار غیر قابل تحمل را انجام می دهم چون همسایه مان داشت مهیای اسباب کشی می شد . حسابش را بکنید ده سال آزگار کارم این بود در تمام مدت سال هر روز از جلوی باغچه که می گذشتم ، سربچرخانم و ته مانده های سیگار حضرتش را نظاره کنم و آن ها را جمع کنم و روز بعد ته مانده های تازه .
دیشب اما بر حسب عادت باغچه را که نظاره کردم اثری از گل های شمع دانی ندیدم . همان گل هایی که با زحمت فراوان و از راه دور خریده بودم و با شوق فراوان کاشته بودم . جایشان خالی بود . کسی از ریشه درشان آورده بود انگار از اول هیچ شمع دانی به کار نبوده باشد. خوشحالی ام از آن بود که امسال ته مانده سیگار هم آغوش گل های باغچه نخواهد بود ، حال آن که امسال دیگر گلی وجود ندارد تا هم آغوشی برای ته مانده های نریخته سیگار باشد .

هیچ نظری موجود نیست: